گرگ کوچولو فکر میکند هیولایی گندهبک زیر تختش قایم شده است. هرچقدر هم اتاق تاریکتر باشد، هیولا بزرگتر میشود. مامان و بابایش میگویند خیالاتی شده، اما او باور نمیکند. کتاب گرگ کوچولو از تاریکی میترسد نوشتهی اوریان للمان ما را به اتاق گرگ کوچولو میبرد تا خودمان ببینیم که آیا آنجا هیولایی هست یا نه؟ و اگر نیست، چطور میتوانیم ترس کوچولوی این قصه را از تاریکی و شب از بین ببریم.
همهجا تاریک است. همهی همسایهها خوابیدهاند و حتی مورچهها و سوسکها هم دارند خوابهای خوش و رنگارنگ میبینند. پس این صدای تقتق که از داخل کمد میآید صدای کیست؟ نکند هیولای کمد دارد تخمه میشکند و پفک میخورد؟ چرا تختخواب جیرجیر میکند؟ اژدهای زیر تخت دارد خمیازه میکشد؟ نکند روح سیاهی به زیر میز چسبیده و منتظر است تا بیاید و همه را بخورد؟؛ اینها تنها بخشی از فکرهایی بودند که موقع تاریکی هوا به سر گرگ کوچولو میآمدند و حسابی او را میترساندند.
شب پر از زیبایی و آرامش است. وقتی که شب میشود ماه و ستارهها از خواب بیدار میشوند و آسمان برای ما روشن کنند، اما بعضی از بچهها با وجود اینهمه قشنگی، از شب و تاریکی میترسند. یکی از این بچهها گرگ کوچولو است. اوریان للمان کتاب قصهی خود را برای گرگ کوچولو و کودکان 2 تا 5 ساله که هیولاهای زیر تختخواب و لولوهای پشت کمد را اصلاً دوست ندارند، نوشته و به آنها کمک میکند تا از شب نترسند.
گرگ کوچولو در تختخواب است و هنوز خوابش نمیبرد. دوباره فریاد میزند: «مامان، بابا!» بابا نگران میگوید: «چه شده گرگ کوچولو؟» «صدایی شنیدم، زیر تختم یک اژدها قایم شده است.»
کلیه حقوق این سایت متعلق به کتابفروشی آنلاین «کتابخون» میباشد.
2020 © Copyright - almaatech.ir