کلیله و دمنه خندان نقیضهای طنزآمیز بر حکایتهای کلیله و دمنه است که با بازآفرینی داستانهای کهن در قالب گفتگوهای بین نسلی، به نقد و بازسازی مضامین سنتی میپردازد و در زمره کتابهای خندان این نشر قرار دارد. صفرزاده با دست انداختن حکایتهای اصلی، به نقد رویکردی میپردازد که در کلیله و دمنه بر نصیحت و عبرتجویی تأکید دارد. او جایگزینی برای ارتباطات بین نسلی پیشنهاد میکند که مبتنی بر احترام متقابل و شوخطبعی است. استفاده از زبان ساده و طنز لطیف، کتاب را برای مخاطبان نوجوان و جوان جذاب کرده است. با دست انداختن داستانهای کهن، به مسائل معاصر مانند ارتباطات خانوادگی و نقش فناوری در روابط اشاره دارد. کتاب به بررسی چالشهای ارتباطی بین نسلهای مختلف میپردازد و از طریق دیالوگهای بین گلشاد و گلنوش، راهی برای آشتی و درک متقابل ارائه میدهد.
گلشاد (مادربزرگ) و گلنوش (نوه نوجوان) بهعنوان معادل مدرن کلیله و دمنه، حکایتهایی را با وارونهسازی داستانهای اصلی نقل میکنند. این گفتگوها با طنز و لطیفههای امروزی همراه است و به جای نصیحتهای خشک، بر تعامل پویا بین نسلها تأکید دارد. برخلاف حکایتهای کلیله و دمنه که معمولاً با پند و نصیحت ختم میشوند، این اثر با پایانهای غافلگیرکننده و نامنتظره به مخاطب اجازه میدهد خود نتیجهگیری کند. این رویکرد با روحیه نوجوانان امروزی همسو است.
کتاب گلشاد و گلنوش کلیله و دمنه خندان در انتشارات مدرسه و به سفارش این نشر منتشر شده و مناسب خواندن گروهی (خانوادگی یا دوستانه) است. این اثر نه تنها بازآفرینی خلاقانهای از ادبیات کهن است، بلکه بهعنوان یک کتاب آموزشی برای نوجوانان نیز قابل توجه است که با رویکردی غیرمستقیم، مفاهیم اخلاقی را منتقل میکند. مناسب برای برنامههای ادبیات تطبیقی در مدارس. این کتاب با زبان ساده و طنز، ادبیات کهن را به مخاطبان جوان نزدیک میکند و میتواند به عنوان منبعی برای تحلیل تطبیقی استفاده شود. ترکیب ادبیات کهن (کلیله و دمنه) با رویکرد مدرن. این اثر با بازآفرینی شخصیتهای اصلی به شکل مادربزرگ و نوه، ارتباطی بین گذشته و حال برقرار میکند و مخاطب را به خواندن کتاب اصلی تشویق میکند. ساختار گفتگو محور بین دو نسل که به بررسی مسائل اجتماعی مانند مصرفگرایی، حفظ محیط زیست و ارتباطات بین نسلی میپردازد. این کتاب با لحن طنز، راهی برای گفتگو بدون تنش بین والدین و فرزندان ارائه میدهد.
«گلشاد خانم در خانه بود و بدید که از بام تا شام، گلنوش میخورد و میآشامد و چون بازمانده خوردنیها و آشامیدنیها را به سطل زباله میافکند، تفکیک زباله انجام نمیدهد و التفاتی به زباله خشک و تر ندارد.
نوه را صدا زد و گفت: بیخبری، از اینکه زباله را طلای کثیف نام نهادهاند و تو هرروز چندین کیلو به میزان خوردن و آشامیدنت طلای کثیف بر باد میدهی و هیچ عاقلی چنین کاری نکند و جز آن باید که حفظ محیط زیست برای تو در اهمیت باشد و فِرت و فِرت دستمالکاغذی مصرف نکنی و شُرشُر آب را هدر ندهی و ورق پارههایت را نصفه نیمه دور نیندازی و مورچگان را زیر پایت لگد نکنی و مادر طبیعت را پاس بداری.»
کلیه حقوق این سایت متعلق به کتابفروشی آنلاین «کتابخون» میباشد.
2020 © Copyright - almaatech.ir