کتاب من رو یادت هست؟ نوشتهی سوفی کینسلا، داستانی طنزآمیز و جذاب است که ماجراهای پیچیدهی زندگی یک دختر جوان به نام لکسی را روایت میکند. لکسی پس از یک تصادف در بیمارستان به هوش میآید و متوجه میشود زندگیاش کاملاً تغییر کرده است. او که آخرین خاطرهاش مربوط به یک شب افتضاح در بیستوپنجسالگیاش است، حالا در کمال شگفتی میبیند که بیستوهشت ساله شده، همسری ثروتمند دارد و زندگیای پرزرقوبرق را تجربه میکند. اما چرا او هیچچیز از این سه سال را به یاد نمیآورد؟
این کتاب با زبانی روان و طنزآمیز به ماجرای تلاش لکسی برای کنار آمدن با شرایط عجیب و کشف رازهای زندگی جدیدش میپردازد. کینسلا با استفاده از شوخطبعی و شخصیتپردازی دقیق، خواننده را تا انتهای داستان همراه خود نگه میدارد.
لکسی، دختری سرخوش و بیخیال، پس از یک شب افتضاح که در آن پدرش را از دست داده، در بیمارستان به هوش میآید. او با تعجب میفهمد که سه سال از آخرین خاطرهاش گذشته است. لکسی حالا در بیستوهشتسالگی نه تنها ظاهری زیبا و موفق دارد، بلکه همسرش مردی ثروتمند است، زندگیای پر از تجملات دارد، و در شغلش نیز بسیار موفق است.
با این حال، حافظهی او به سه سال قبل بازمانده و هیچ تصوری از این زندگی جدید ندارد. لکسی تلاش میکند تا سر از ماجرا دربیاورد و زندگی تازهاش را بپذیرد، اما هرچه جلوتر میرود، بیشتر به این شک میافتد که همهچیز آنطور که به نظر میرسد، نیست. رازهایی پنهان در این زندگی جدید وجود دارد که او باید آنها را کشف کند.
ماجراهای لکسی، روایتگر تلاش او برای بازیابی حافظه، کشف حقیقت زندگی جدید و رویارویی با تصمیمات و پیامدهای گذشته است. کینسلا با استفاده از لحنی شوخطبع و ماجراهایی غیرمنتظره، مخاطب را به سفری هیجانانگیز در دل این داستان دعوت میکند.کتاب من رو یادت هست؟ از سوی بسیاری از منتقدان بهخاطر سبک طنزآمیز و سرگرمکنندهاش تحسین شده است. نیویورک پست این کتاب را «رمانی پرجنبوجوش» توصیف کرده و پابلیشرز ویکلی نوشته است: «کینسلا بار دیگر میدرخشد!»
این اثر علاوه بر روایت طنزآمیز، به موضوعاتی مانند هویت، انتخابهای زندگی، و معنای واقعی موفقیت و خوشبختی میپردازد. داستان کتاب نه تنها سرگرمکننده است، بلکه لحظات تأملبرانگیزی را نیز برای خواننده فراهم میکند.
این کتاب برای علاقهمندان به رمانهای طنز و داستانهایی با درونمایههای معمایی مناسب است. اگر به دنبال یک داستان سرگرمکننده و پرکشش هستید که بتواند شما را بخنداند و همزمان دربارهی موضوعات عمیق زندگی فکر کنید، من رو یادت هست؟ گزینهی ایدئالی است. همچنین طرفداران آثار کینسلا و ژانر رمانهای عاشقانهی طنز از این کتاب لذت خواهند برد.
چند وقته بیدار شدهام؟ پنج دقیقه؟ شاید هم نیم ساعت؟ نمیدونم چقدر.اصلاً امروز چند شنبه است؟چند لحظه فقط آروم دراز میکشم. سرم جوری درد میکنه انگار با یه پتک دارن توی سرم میکوبن. گلوم خشک شده و تموم بدنم درد میکنه. حس میکنم پوستم تبدیل به کاغذ سنباده شده.دیشب کجا بودم؟ سر مغزم چه بلایی اومده؟ مثل اینه که همهجا رو مه گرفته.دیگه هیچوقت نمینوشم. حتماً مسمومیت الکلیای چیزیه. دارم تموم سعیام رو میکنم تا دیشب رو به خاطر بیارم اما فقط چیزهای احمقانه به ذهنم میآد. خاطرات قدیمی و تصویرهایی از گذشته که بدون ترتیب خاصی مثل یه جور آیپاد شافل دارن توی مغزم میچرخن.گلهای آفتابگردون که آروم زیر آسمون آبی تکون میخورن.ایمی وقتی نوزاد بود، مثل یه سوسیس صورتی کوچولو که لای یه پتو پیچیده باشنش.یه بشقاب پر از سیبزمینی سرخکرده روی میز چوبی یه بار. تابش داغ خورشید روی گردنم، پدرم که روبهروم نشسته و یه کلاه پاناما سرش کرده دود سیگار برگش رو بیرون میده و میگه: «غذات رو بخور، عزیزکم.»مسابقۀ دوومیدانی توی مدرسه، آی، خدایا این خاطره دیگه نه. سعی میکنم از ذهنم بیرونش کنم ولی دیگه دیر شده، داره با سرعت میآد سراغم. هفت سالمه، مسابقۀ ورزشی داریم و من از همه جلو زدهام و دارم برنده میشم. ولی حس عجیبیه که تکوتنها جلوتر از همه هستم، پس صبر میکنم بقیه برسن. بالاخره، پیداشون میشه، ولی توی شلوغی نمیدونم چطور میشه که زمین میخورم و از بقیه عقب میمونم و نفر آخر میشم. یادمه چقدر خجالت کشیدم و چقدر بهم خندیدن. گلوم انگار پر از خاک بود و مزۀ موز میداد.صبر کن ببینم؛ هر جوری هست، مغزم رو وادار میکنم که تمرکز کنه.موز.از بین مه و تاریکی یه خاطره داره برق میزنه. هر جوری هست، باید به چنگش بیارم، باید بهش برسم...آره، خودشه! کوکتل موزی!تو یه کلوب نشستهایم و داریم نوشیدنی میخوریم. فقط همین رو یادم میآد. نوشیدنیهای موزی مسخره. لعنتی، آخه مگه توی اونها چی ریخته بودن؟
کلیه حقوق این سایت متعلق به کتابفروشی آنلاین «کتابخون» میباشد.
2020 © Copyright - almaatech.ir