کتاب نقش انسان در هستی نوشته عبدالمجید فلسفیان، شرحی جامع و عمیق بر خطبه متقین امام علی (ع) است. این کتاب به بررسی و تفسیر مفاهیم عمیق فلسفی و هستیشناختی در مورد انسان، خلقت و نقش او در این جهان میپردازد. خطبه متقین که یکی از خطبههای معروف و معتبر امام علی (ع) است، در کتب معتبر روایی و تاریخی ذکر شده و در این اثر، فلسفیان با دقت و عمق، شرحی بر مفاهیم آن ارائه میدهد.
خطبه متقین امام علی (ع) یکی از مهمترین و متینترین خطبههای ایشان است که در آن، امام به توضیح صفات و ویژگیهای متقین و مومنان پرداخته و جایگاه انسان در هستی را در ارتباط با خداوند و خلقت بررسی میکند. این خطبه در کتابهای مختلفی مانند کافی، امالی، و تحف العقول آمده و در تفسیرهای گوناگون نیز نقل شده است. کتاب نقش انسان در هستی در حقیقت شرح این خطبه است و فلسفیان با شرح دقیق جملات و مفاهیم آن، به تبیین جایگاه انسان و هدف از خلقت او میپردازد.
یکی از نکات برجسته این خطبه، اشاره امام علی (ع) به آفرینش انسان و نیاز نداشتن خداوند به عبادت و فرمانبرداری مخلوقات است. امام علی (ع) در این خطبه میفرماید که خداوند انسانها را آفرید در حالی که از طاعت آنها بینیاز بود و معصیت آنها نیز هیچ ضرری به خداوند نمیزند. سپس به توضیح تقسیم روزیها و جایگاههای مختلف انسانی در این دنیا پرداخته و نقش انسان در تحقق اهداف آفرینش را برجسته میکند.
در این کتاب، فلسفیان به شرح و تفسیر مفاهیم فلسفی خطبه پرداخته و از دیدگاههای مختلفی مانند خلقت، سرنوشت، فطرت، و فلسفه زندگی انسان در این جهان به تحلیل آن میپردازد. او در این اثر، به تبیین دقیق معانی واژگان و جملات خطبه میپردازد و مفاهیم عمیق آن را برای خوانندگان روشن میسازد.
کتاب نقش انسان در هستی به تمام علاقهمندان به فلسفه دینی، عرفان اسلامی، و پژوهشهای هستیشناختی پیشنهاد میشود. همچنین این کتاب برای کسانی که به دنبال درک عمیقتری از نقش انسان در هستی و هدف از آفرینش او هستند، بسیار مفید است. پژوهشگران علوم دینی، فلاسفه، و کسانی که در زمینههای اخلاق و فلسفه زندگی علاقهمندند، میتوانند از این کتاب بهرهبرداری کنند. کتاب همچنین برای کسانی که در پی فهم عمیقتری از مفاهیم نهج البلاغه و خطبههای امام علی (ع) هستند، مناسب است.
این کتاب به ویژه برای دانشجویان و محققان حوزه فلسفه اسلامی و کلام دینی که به دنبال شرح و تفسیری جامع از مفاهیم عمیق اسلامی هستند، میتواند منبعی معتبر و آموزنده باشد.
«أَمَّا بَعْدُ فَإِنَّ اللَّهَ سُبْحَانَهُ وَ تَعَالَی خَلَقَ الْخَلْقَ حِینَ خَلَقَهُمْ غَنِیاً عَنْ طَاعَتِهِمْ آمِناً مِنْ مَعْصِیتِهِمْ لاَِنَّهُ لاَتَضُرُّهُ مَعْصِیةُ مَنْ عَصَاهُ وَ لاَتَنْفَعُهُ طَاعَةُ مَنْ أَطَاعَهُ فَقَسَمَ بَینَهُمْ مَعَایشَهُمْ وَ وَضَعَهُمْ مِنَ الدُّنْیا مَوَاضِعَهُم».اما بعد از حمد و ثنای الهی و درود بر محمد و آلش به راستی خدای ـ بی پیرایه و بلند مرتبه ـ موجودات را آفرید در حالی که در لحظه آفرینششان از فرمانبرداری آنها بی نیاز بود و از سرپیچی آنان در امان و غیر ترسان. زیرا نه سرپیچی سرکشان به او ضرر می زند و نه فرمانبری فرمانبران به او نفعی می رساند. سپس بین آنها آنچه مایه حیات و مورد نیازشان بود پخش کرد و هر کس را در جایگاهش نسبت به دنیا قرار داد. خلق: آفریدن و وجود دادن همراه تقدیر، به وجود اشیاء ماهیت .دادن که همان قدر و حد است؛ (وَ إِنْ مِنْ شَیءٍ إِلاَّ عِنْدَنا خَزائِنُهُ وَ ما نُنَزِّلُهُ إِلاَّ بِقَدَرٍ مَعْلُومٍ). و استعمال آن با «من» اشاره به منشأ آن دارد مثل (خَلَقَ الاِْنْسانَ مِنْ نُطْفَةٍ) و با لام، جهت و هدف خلفت را نشان میدهد؛ (إِنَّمَا خُلِقْتَ لِلاخِرَةِ لاَ لِلدُّنْیا وَ لِلْفَنَاءِ لاَ لِلْبَقَاءِ وَ لِلْمَوْتِ لاَ لِلْحَیاة)و با «فی» حال مخلوق را نشان میدهد؛ (فی احسن التقویم). خلقت همان فطرت است.
کلیه حقوق این سایت متعلق به کتابفروشی آنلاین «کتابخون» میباشد.
2020 © Copyright - almaatech.ir