سحرگاه سوم نمایشی دینی از سید حسین فدایی حسین است که به مضامین اخلاقی، اجتماعی و آموزههای اسلامی میپردازد. این اثر در قالبی داستانی و روان به موضوعاتی همچون سبک زندگی انسان امروز، انتظار فرج، و تأثیرات منفی ربا و نزولخواری بر زندگی فردی و اجتماعی پرداخته است.
محور اصلی داستان درباره زندگی صالح جوادی، یک کارمند باسابقه بانک است. او که زیر فشارهای مختلف زندگی قرار دارد، بهناچار دست به دریافت پول نزول میزند. همین تصمیم اشتباه، زندگی او را درگیر ماجراها و چالشهای تازهای میکند. داستان با درونمایهای آموزنده نشان میدهد که چگونه انتخابهای نادرست میتوانند زندگی انسان را از مسیر اصلیاش منحرف کنند و پیامدهای سنگینی به همراه داشته باشند.سحرگاه سوم نهتنها داستانی درباره فردیت انسان مدرن است، بلکه بازتابی از دغدغههای دینی و اجتماعی معاصر نیز ارائه میدهد. نویسنده از قصص و آموزههای دینی بهره میگیرد تا مفاهیمی همچون ولایت، حقانیت اسلام، انتظار و تأثیر منفی گناهان اجتماعی مانند نزولخواری را برجسته کند. نمایشنامه با نگاهی معنوی تلاش میکند تا مخاطب را به تأمل در سبک زندگی و بازنگری در ارزشهای اخلاقی و اجتماعی دعوت کند.این اثر با استفاده از داستانی جذاب و شخصیتپردازی دقیق، به بررسی چالشهای زندگی انسان مدرن میپردازد. استفاده از عناصر دینی و روایی، این نمایش را برای کسانی که به ادبیات مذهبی علاقهمندند یا به دنبال تأثیرات عملی آموزههای دینی بر زندگی هستند، بسیار ارزشمند میکند.
سحرگاه سوم برای علاقهمندان به ادبیات دینی و نمایشی مناسب است. این اثر بهویژه برای کسانی که دغدغه اخلاق و معنویت در زندگی دارند یا به دنبال آثاری آموزنده و تفکربرانگیز هستند، خواندنی و الهامبخش خواهد بود.
صالح: توی این مدت به هر کسی که فکرش رو بکنین رو انداختم. سراغ هر کسی که بگین رفتم؛ ولی به هیچ نتیجهای نرسیدم. الان هم دو روز از مهلتی که دادگاه بهم داده گذشته و هیچ کاری نتونستهم بکنم... بله جناب قاضی. گفتم که آدم درستی نیست. آخرشم کار خودش رو کرد و چک رو گذاشت اجرا... [نور در قسمتی از صحنه بر قاضی میتابد و همزمان صدای حرکت قطار فروکش میکند. قاضی، رو به تماشاگران، با شخصی فرضی صحبت میکند.] قاضی: جناب آقای صالح جوادی، فرزند حسن، آیا این چک به مبلغ پانصد میلیون ریال متعلق به شما هست یا نه؟
صالح: بله، جناب قاضی، مال منه.
قاضی: به خاطر دارید تاریخ چک چه زمانی بوده؟
صالح: پونزدهم شهریور.
قاضی: امروز چه روزیه، جناب آقای جوادی؟
صالح: بیستم شهریور.
قاضی: یعنی پنج روز از مهلت چک شما گذشته.
صالح: بله، همین طوره.
قاضی: شما ظاهراً کارمند باسابقۀ بانک هم هستین، درسته؟
صالح: بله، جناب قاضی.
قاضی: حدود هیجده سال و خُردهای سابقه...
صالح: هیجده سال و پنج ماه، جناب قاضی.
قاضی: دیگه بدتر! شما با هیجده سال و پنج ماه سابقۀ کار در بانک هنوز نمیدونین صدور چک بلامحل جرمه؟!
صالح: حق با شماست، جناب قاضی. ولی راستش رو بخواین، من اون زمان که چک رو کشیدم مطمئن بودم که وام بانکیم جور میشه. چون بهم اطمینان داده بودن بهسرعت وام رو میدن.
کلیه حقوق این سایت متعلق به کتابفروشی آنلاین «کتابخون» میباشد.
2020 © Copyright - almaatech.ir