خارج از چهارچوب نوشته سودابه احمدی، یک داستان بلند فانتزی برای نوجوانان بالای 12 سال است که در آن درونمایهای از «قلب سلیم» و اهمیت تنظیم دلبستگیها و وابستگیها به تصویر کشیده میشود. این داستان به طور خاص به بررسی این موضوع میپردازد که چگونه میتوان اهداف را به گونهای مهندسی کرد که رسیدن به یکی از آنها مانع دستیابی به دیگری نشود.
داستان خارج از چهارچوب درباره شخصیت اصلیای است که در میان پیچیدگیهای زندگی و وقایع مختلف، به تدریج یاد میگیرد که چگونه دلبستگیها و اهدافش را به شکلی درست و منطقی تنظیم کند. این شخصیت در طول ماجراهای داستان متوجه میشود که برای رسیدن به اهداف بزرگ و مهم زندگی، باید بتواند انتخابهای درست و متوازن داشته باشد تا به طور همزمان به خواستههای مختلف خود دست یابد.کتاب بیشتر بر روی اهمیت خودشناسی و نظم در تصمیمگیریها تمرکز دارد. شخصیت اصلی از طریق تجربیات مختلف یاد میگیرد که اهداف مختلف میتوانند با یکدیگر همراستا شوند و رسیدن به یکی از آنها نباید مانع رسیدن به دیگری باشد. این مفهوم که «دلبستگیها و وابستگیها باید به درستی تنظیم شوند» در سراسر داستان به شکلهای مختلف نمایان میشود.خارج از چهارچوب با سبک نگارشی فانتزی و جذاب نوشته شده که مخاطب نوجوان را به راحتی درگیر میکند. سودابه احمدی در این داستان به خوبی توانسته است عناصری از فانتزی را با مفاهیم آموزشی ترکیب کند، به گونهای که همزمان هم سرگرمکننده و هم آموزنده باشد. زبان ساده و روان کتاب باعث میشود نوجوانان بتوانند به راحتی با مفاهیم پیچیدهای چون مدیریت دلبستگیها و اهداف زندگی ارتباط برقرار کنند.
این کتاب برای نوجوانانی که در دوران گذار از کودکی به بزرگسالی هستند و در جستجوی راهی برای مدیریت احساسات و اهداف خود میگردند، بسیار مناسب است. همچنین کسانی که به داستانهای فانتزی با مفاهیم عمیق زندگی علاقه دارند، میتوانند از این کتاب بهرهمند شوند.
گوشیام را درآوردم و با صدای آهسته شروع کردم:((سلام دوستان. من پویا هستم. امروز میخوام برم سراغ مرد اسرارآمیز مجتمع دنیاپلاس. مرد مرموزی که هیچوقت از خونهاش بیرون نمیاد و من هیچ وقت نتونستم باهاش حرف بزنم، تصمیم خطرناکی گرفتم، میخوام خودم برم سراغش، شاید با اردنگی از پلهها پرتم کنه پایین، شایدم خبر ناپدید شدن منو فردا از همین کانال بشنوین! البته اگر همین خبری شنیدین، بدونین که همین همسایه مرموز منو از ایوون خونهاش پرت کرده پایین وگرنه من هنوز هزارتا آرزو دارم… بعله.داریم به خونهاش نزدیک میشیم.این در آبی رنگ عجیب متعلق به این مرد اسرار آمیزه؛ حاضرین؟! یا خدا! میخوام زنگ بزنم، هوامو داشته باشین.))
کلیه حقوق این سایت متعلق به کتابفروشی آنلاین «کتابخون» میباشد.
2020 © Copyright - almaatech.ir