دلبستگی به بررسی نظریهی دلبستگی و تأثیر آن بر روابط عاطفی انسانها میپردازد. این کتاب بر پایهی پژوهشهای روانشناسی و علوم رفتاری است و به خوانندگان کمک میکند تا نوع دلبستگی خود و دیگران را شناسایی کرده و روابط خود را بهبود بخشند. نویسندگان کتاب، با زبانی ساده و مثالهای کاربردی، این موضوع پیچیده را برای عموم قابل درک کردهاند و رویکردی علمی را به مسائل عاطفی و عاشقانه آوردهاند.
کتاب بر اساس نظریهی دلبستگی که در روانشناسی توسط جان بالبی مطرح شده، سه سبک دلبستگی اصلی را تعریف میکند: دلبستگی ایمن، دلبستگی مضطرب، و دلبستگی اجتنابی. نویسندگان توضیح میدهند که چگونه هر یک از این سبکها بر رفتارها، نیازها و انتظارات افراد در روابط عاطفی تاثیر میگذارند. این کتاب همچنین راهکارهایی برای برقراری ارتباط بهتر با شریک عاطفی و مدیریت بهتر احساسات در روابط عاشقانه پیشنهاد میدهد. با مثالهای ملموس از زندگی واقعی، این کتاب به خوانندگان کمک میکند تا نوع دلبستگی خود را بشناسند و با درک این مسئله، روابطی سالمتر و عمیقتر داشته باشند.
این کتاب برای همهی افرادی که در جستجوی بهبود روابط عاشقانه و عاطفی خود هستند، بسیار مفید است. به ویژه کسانی که علاقهمند به درک بهتر خود و شریک عاطفیشان هستند، از مطالب این کتاب بهرهمند خواهند شد. همچنین، این کتاب برای مشاوران، روانشناسان و دانشجویان رشتههای روانشناسی و مشاوره به عنوان منبعی در زمینهی نظریه دلبستگی و کاربرد آن در روابط بینفردی توصیه میشود.
«باروخ اسپینوزا، فیلسوف مشهور قرن هفدهم، میگوید: «خوشبختی یا بدبختی ما به کیفیت چیزی بستگی دارد که به آن وابستهایم.» بنابراین، هنگام برقراری رابطه با افراد، عاقلانه انتخاب کنید، زیرا خطر بزرگی در کمین است: خوشبختی شما به آن بستگی دارد! ما دریافتیم که این امر در افراد با سبک دلبستگی اضطرابی بهشدت صادق است. همانطور که در مثال امیلی ــ همکار امیر ــ دیده میشود، ناآگاهی از سیستم دلبستگی، آنها را در معرض خطر مشکلات رابطهای قرار میدهد.شما بهاندازهٔ روابطتان دچار دردسر میشوید. امیلی در دورهٔ دستیاری خود تصمیم گرفت روانشناس سرشناسی شود. او پیش از شروع کلاسهای آموزشی در مؤسسهٔ روانکاوی، باید حداقل یک سال روی تحلیل روانی خودش کار میکرد، چهار بار در هفته به درمان میرفت، روی مبل دراز میکشید و در مورد محتویات ذهنیاش صحبت میکرد. امیلی ابتدا خیلی خوب پیش رفت. در واقع، آنقدر با آمادگی ظاهر شد که تحلیلگرش فکر میکرد که فرایند روانکاوی او نهایتاً دو سال دیگر تمام میشود، که امری بیسابقه بود ــ توجه داشته باشید که این فرایند معمولاً حداقل چهار تا پنج سال طول میکشد.سپس او، به محض آشنایی با دیوید، عاشق شد. کاشف به عمل آمد که دیوید، عاشقپیشهٔ بلندپرواز، فردی دردسرساز است. او در مورد رابطهشان، پیامهای مختلفی ارسال و این امر امیلی را سخت عصبی میکرد. این رفتار باعث بههمریختن روحیهٔ امیلی شد، طوی که گویا به بیثباتی کامل رسید. ما قبلاً با هم دور مخزن آب پارک شهر قدم میزدیم و گاهی میدویدیم، و او هر دو تلفن کاری و شخصیاش را با خود میآورد (در آن روزها تلفنهای همراه نسبتاً بزرگ و سنگین بودند!) هر چند دقیقه یک بار یکی را، و چند دقیقه بعد دیگری را، نگاه میکرد تا ببیند که آیا او تماس گرفته است یا نه. در محل کار، ساعتها فعالیتهای اینترنتی دیوید را، که آن زمان تازگی داشت، ردیابی میکرد. او یک حساب کاربری جعلی ایجاد کرده بود و در فضاهای گفتوگویی که دیوید در آنها شرکت میکرد، با او گپ میزد. در واقع، امیلی دچار نوعی وسواس شده بود.این تحول اسفانگیز در مستعدترین کارآموز برای تحلیلگر قابل درک نبود. امیلی از یک فرد مقاوم و آماده به فردی با «ویژگیهای شخصیتی مرزی مازوخیستی» تبدیل شد. ظاهراً قرار بود روانکاوی سالها به طول انجامد.»
کلیه حقوق این سایت متعلق به کتابفروشی آنلاین «کتابخون» میباشد.
2020 © Copyright - almaatech.ir