"چشم گربه"یک رمان داستانی است که به بررسی پیچیدگیهای زندگی، هویت و هنر میپردازد. این اثر بهویژه بر روی موضوعات قدرت، فراموشی و تأثیرات گذشته بر زندگی انسان تمرکز دارد و با نگاهی عمیق به روابط انسانی و اثرات آنها بر فرد، داستانی جذاب و تفکر برانگیز را روایت میکند.
داستان حول محور شخصیتی به نام "کیت" میچرخد که یک هنرمند است و در حال کشف هویت و تاریخچه خانوادگی خود میباشد. در این سفر، کیت به یادآوری دوران کودکی و تأثیراتی که بر روی او گذاشتهاند، میپردازد. کتاب به صورت غیرخطی روایت میشود و از تکنیکهای مختلفی برای بیان داستان استفاده میکند، از جمله بازگشت به زمانهای گذشته و توصیف زندگی دیگر شخصیتها. در این رمان، هنر بهعنوان ابزاری برای مواجهه با دردها و تجربیات گذشته به تصویر کشیده میشود و نشان میدهد که چگونه هنر میتواند به فرد کمک کند تا به درک بهتری از خود و دنیای اطرافش دست یابد.
این کتاب برای علاقهمندان به ادبیات داستانی، بهویژه رمانهای مدرن و فلسفی مناسب است. افرادی که به موضوعات هویتی، روانشناسی و هنر علاقهمندند، میتوانند از این اثر بهرهمند شوند. همچنین، خوانندگانی که به دنبال داستانهایی با لایههای عمیق و تفکر برانگیز هستند، احتمالاً از مطالعه این رمان لذت خواهند برد. این کتاب بهویژه برای بزرگسالان و جوانان دانشگاهی که در حال کاوش در مفاهیم پیچیده زندگی هستند، جذاب خواهد بود.
درِ گالری را باز میکنم، و با همان حس غوطهور شدن که همیشه در گالریها به سراغم میآید، واردش میشوم. فرشها، سکوت و فضای زاهدمآبانهی گالریها چنین حسی را به من القا میکنند: گالریها خیلی شبیه کلیساها هستند، آکنده از حس تکریم و تقدیس، آدم احساس میکند عدهای باید در گوشهای زانو زده باشند. از اینکه سرانجام تابلوهای نقاشی به اینجور جاها آورده میشوند هم خوشم نمیآید، روی این دیوارها با تهرنگهای تیره و مات و چراغهای سوار بر ریلهای متحرک، شسته و رفته، به دور از خطر و قابل قبول. انگار کسی روی آنها اسپری زده، تا آن بو را از بین ببرد. بوی خون بر روی دیوار.این گالری چندان هم تر و تمیز نیست، گوشهی بعضی از دیوارها پریده: یکی از لولههای آب گرم معلوم است، یکی از دیوارها سیاه شده. به چیزی که هنوز روی دیوارهاست نگاه نمیکنم، از آن تکهرنگهای سبز نواکسپرسیونیستی و چرک و رنگهای مزخرف نارنجی، پَسا فلان و پَسا بیسار. این روزها همهچیز پسوند پسا دارد، انگار همهی ما پانوشتی هستیم بر چیزی دیگر، چیزی چنان واقعی که میتوانسته نامی برای خودش داشته باشد.چند تا از تابلوهای خودم را هم از محفظهها درآورده و به دیوار تکیه دادهاند. ردّ تکتکِ آنها را گرفتهاند، تقاضا داده و آنها را از تکتک صاحبانشان گرفته و جمع کردهاند. صاحبشان هر که باشد، من نیستم؛ بدتر از همه اینکه حالا میتوانستم آنها را به قیمت بهتری بفروشم. نام صاحبان تابلوها را روی کارتهای کوچک و سفید، کنار تابلوها نوشتهاند، کنار اسم من، انگار صرفِ تصاحبِ اثر با خلق آن ارزشی برابر دارد. و البته برداشت همه همینطور است.
کلیه حقوق این سایت متعلق به کتابفروشی آنلاین «کتابخون» میباشد.
2020 © Copyright - almaatech.ir