به نام خدا

یه کتاب خوب میتونه زندگیت رو عوض کنه!

02191306290
ناموجود
این کالا فعلا موجود نیست اما می‌توانید زنگوله را بزنید تا به محض موجود شدن، به شما خبر دهیم.
موجود شد باخبرم کن

کتاب‌های مشابه







بخشی از قصاص در همین دنیاست









آیکون توضیحات کتاب

معرفی کتاب

کتاب بخشی از قصاص در همین دنیاست نوشته مهسان بخشی، مجموعه‌ای از داستان‌های کوتاه ایرانی و معاصر است که به مسائل انسانی و اجتماعی می‌پردازد. این اثر توسط انتشارات نیستان هنر منتشر شده و با زبان ساده و روان، داستان‌هایی تلخ، شیرین، و پر از تناقض‌های انسانی را به تصویر می‌کشد. هر داستان در این مجموعه، یک نگاه تازه و متفاوت به پیچیدگی‌های زندگی و روابط انسانی ارائه می‌دهد.

درباره کتاب بخشی از قصاص در همین دنیاست

این مجموعه شامل داستان‌هایی با عناوینی همچون «زاییده نشده مُرد»، «اینجا هیچ‌چیز نشدنی نیست»، «کمرم شکست تا عهد نشکنم»، «مجمع کفتارها» و «لاکپشتم روپایی می‌زند» است. هر داستان، یک روایت مستقل و کوتاه است که مانند دریچه‌ای کوچک به دنیای شخصیت‌های آن باز می‌شود.
نویسنده در این داستان‌ها به موضوعاتی همچون خیانت، انتقام، عشق، مرگ، و زندگی پرداخته و با قلمی گیرا و زبانی صریح، مخاطب را به دل بحران‌ها و کشمکش‌های شخصیت‌ها می‌برد. یکی از ویژگی‌های بارز این مجموعه، توجه به جزئیات انسانی و پرداخت به احساسات متضاد شخصیت‌هاست. مهسان بخشی توانسته با خلق فضاهای واقع‌گرایانه و توصیف دقیق، شخصیت‌هایی ملموس و باورپذیر بسازد.
برای نمونه، در بخشی از داستانی که در کتاب آمده، نویسنده با ترسیم مواجهه‌ای تلخ و پرتنش میان دو مرد بر سر افشای رازهایی پنهان، مفهوم انتقام و رسوایی را به چالش می‌کشد. این روایت‌ها، گاه تلخ و گاه تکان‌دهنده، نشان‌دهنده توانایی نویسنده در به تصویر کشیدن روابط پیچیده انسانی و تأثیرات آن‌هاست.کتاب از زاویه دید‌های متنوع استفاده می‌کند و گاه داستان‌ها را از دید یک شخصیت اصلی روایت می‌کند و گاه از دید یک ناظر بیرونی. فضاسازی در این داستان‌ها نقشی کلیدی دارد؛ از محیط‌های ساده و روزمره گرفته تا موقعیت‌های تنش‌زا و غافلگیرکننده، همگی برای ایجاد تأثیرگذاری بیشتر به‌کار رفته‌اند.
زبان کتاب ترکیبی از لحن محاوره‌ای و رسمی است که به تناسب هر داستان تغییر می‌کند. نویسنده با این انتخاب توانسته تنوع روایی ایجاد کند و به هر داستان حال و هوای خاص خودش را ببخشد.

خواندن کتاب بخشی از قصاص در همین دنیاست  را به چه کسانی توصیه می‌کنیم

این کتاب برای علاقه‌مندان به داستان کوتاه، دوستداران ادبیات معاصر ایران، و کسانی که به موضوعات انسانی و اجتماعی علاقه‌مند هستند، بسیار مناسب است. همچنین کسانی که به دنبال داستان‌هایی عمیق و تأمل‌برانگیز با روایت‌های کوتاه و تأثیرگذار می‌گردند، می‌توانند از این مجموعه لذت ببرند.
کتاب بخشی از قصاص در همین دنیاست با روایت‌هایی صریح و پرکشش، دریچه‌ای به دنیای پیچیده انسان‌ها و روابط میان آن‌ها باز می‌کند و با چالش‌های زندگی روزمره و انتخاب‌های دشوار، مخاطب را درگیر می‌کند. این مجموعه می‌تواند برای دوستداران ادبیات داستانی فرصتی باشد تا به بازتاب‌های تازه‌ای از مفاهیم زندگی و انسانیت دست یابند.

در بخشی از کتاب بخشی از قصاص در همین دنیاست می‌خوانیم:

«یقهٔ مرد را که تازه از در خانه بیرون آمده می‌گیرد و او را محکم به دیوار می‌کوبد. دختر جوانی که همراه مرد از خانه خارج شده، سر جایش خشک می‌شود. مرد را که پنجاه و اندی ساله است به دیوار فشار می‌دهد و می‌گوید:- ظهر جمعه‌ای تشریف می‌برید معجون بگیرید؟ فکرشم نمی‌کردی مچتو بگیرم مرتیکه نه؟ اون موقع که دوره افتادی و طلاق زن منو گرفتی باید می‌فهمیدم اون عیسی موسی کردنات برای چی بود. دیدی بر و رو داره، جوونه.....مرد به زحمت یقه‌اش را از چنگال جوان در می‌آورد و او را به عقب هُل می‌دهد. خجالت بکش‌ای می‌گوید و به سمت دختر جوان راه می‌افتد.جوان اما ساکت نمی‌شود:- فکرشم نمی‌کردی دستت رو بشه نه؟ خرجش یه تومن بود! گرفتن فیلم ساختمون رو می‌گم. امروز می‌برم برای زنت که ببینه هر شب جمعه با یکی اینجا پِلاسی! رنگ و وارنگ دوست داری نه؟ زنت می‌دونه اینجا هم، یه خونه داری؟مرد را انگار برق گرفته. به دختر رو می‌کند و از او می‌خواهد که برود.جوان ادامه می‌دهد:- آره خوشگله! پولتو بذار جیبتو برو دم ماشین تا بیاد. می‌دونی ماشین کجاست که! همیشه دوتا کوچه پایین‌تر پارک‌می‌کنه. آقا خیلی مواظبه لو نره. ولی نمی‌دونه شترسواری دولا-دولا نمی‌شه.مرد به سمت جوان می‌آید و او را به داخل دعوت می‌کند. اما جوان زیر بار نمی‌رود:- یادته خونه مجردی برای ما بد بود؟ خانوم بازی برای ما اخ و پیف بود؟ یادته به زن من گفتی این درست‌بشو نیست برو طلاقتو بگیر؟ تو شیرش کردی وگرنه اون برّه، آدم این کارا نبود.مرد دست دراز می‌کند و دست جوان را می‌گیرد و از او می‌خواهد که آبرو ریزی نکند. پیشنهاد می‌دهد که باهم داخل صحبت‌کنند. اما این حرف، آتش پسر را تندتر می‌کند:- من و تو دقیقاً چه صحبتی با هم داریم؟ من شاختو می‌شکنم توی محل. من رسوات می‌کنم. اونقدری که دیگه هیچ زنی از اهل محل تا تقّی به توقی می‌خوره بلند نشه بیاد پیش تو به دادخواهی. تا دیگه حنای اون همه آب‌نماز جاکشیدنت برای مردم رنگی نداشته باشه.»

نظرات کاربران

کتاب‌های مشابه