کتاب زندگی و مبارزات آیتالله شهید اشرفی اصفهانی نوشتهٔ حسین کاوشی و فاطمه نظری کهره است و انتشارات مرکز اسناد انقلاب اسلامی آن را منتشر کرده است.
شهید آیتالله عطاءالله اشرفی اصفهانی با طلوع نهضت اسلامی به رهبری امام خمینی، به میدان مبارزه گام نهاد و در پایگاه مبارزاتی خویش، مسجد و حوزهٔ علمیهٔ آیتالله بروجردی کرمانشاه، با سخنرانیهای افشاگرانهای در مقابل سیاستهای ضداسلامی و غیرقانونی رژیم پهلوی ایستاد. با اوجگیری مبارزات ملت ایران در سالهای 1356 و 1357 در کنار سایرِ بزرگان و نیروهای مبارزِ انقلاب نقش همی در سازماندهی و هدایت مردم ایفا کرد. پس از پیروزی انقلاب اسلامی طی حکمی از سوی امام خمینی، بهعنوان امامجمعه کرمانشاه و سپس مسئول روحانیون اهلتسنن استان منصوب شد. با شروع جنگ تحمیلی و بروز فتنهٔ منافقین، آیتالله اشرفی در کنار رهبریِ نظام و مردم بارها در جبهههای جنگ حضور یافت. سرانجام در روز جمعه 23 مهر 1361 در سنگر نماز ٔ سنگر نمازجمعه کرمانشاه، طی یک عملیات تروریستی منافقین، به فیض شهادت نایل آمد.
کتاب زندگی و مبارزات آیتالله شهید اشرفی اصفهانی دربارهٔ زندگی و مبارزههای این شهید والامقام است. شهید آیتالله عطاءالله اشرفی اصفهانی از جمله مبارزانی است که چندین دهه با روشهای سیاسی - فرهنگی با حکومت پهلوی به مبارزه پرداخت.
این کتاب را به کسانی که به خواندن کتاب زندگینامهٔ بزرگان تاریخ معاصر ایران علاقه دارند پیشنهاد میکنیم. انقلاب اسلامی مرهون زحمات مبارزان نستوهی است که برای برپایی حکومت اسلامی به تبعیت از رهبر کبیر فرزانه، حضرت امام خمینی (ره) در این راه از هیچ کوششی فروگذار نکردند. شناخت این رهبران و چهرهها و تبیین نقش و جایگاه آنان گامی بزرگ در شناخت و تبیین ابعاد مختلف انقلاب اسلامی ملت ایران است.
منزل ساده و خشت و گلی که عطاءالله در آنجا متولد شد و دوران کودکیاش را در آن سپری کرد، دارای سه اتاق بود. یکی از اتاقها محل سکونت خانواده، اتاق دیگر محل رفت و آمدهایی بود که به خانه میشد و اتاق سوم بهعنوان آشپزخانه مورداستفاده قرار میگرفت. عطاءالله به دلیل نظر پدرش بیشترِ دوران قبل از تحصیل را در خانه گذراند. وی دربارهٔ این دوره از کودکی خود میگوید: «در زمان سه چهارسالگی به بعد که رسم بود بچهها با هم بازی میکردند، من با بچههای دیگر انس نداشتم، یعنی اینکه پدرم نمیگذاشت تا مبادا با بچههای دیگر یک قدر جنبهٔ اخلاقیمان رعایت نشود، فقط در خانه بودیم. کارهای بچهگانهای که ما داشتیم در نظرم هست که دو تا کار من داشتم: یکی اینکه چند تا سنگ رویهم میگذاشتم میگفتم: یخ، یخ. در آن زمان یخ میآوردند درِ خانهها که هوا سرد بود، پوشال میریختند بر روی آن برای فصل بهار. بهارها میآوردند درِ خانهها اینها را توزیع میکردند... یکی دیگر هم اینکه شتری با گل درست کرده بودیم و یک انسان هم به آن بسته بودیم و یک چیزی هم رویش انداخته بودیم و این هم شده بود مثل رعیتها که یک الاغ درست میکنند و یک چیزی رویش میاندازند برای بارگیری. این هم کار ما بود. در اخبار هم داریم که بچهها را یکی دو سال به حال خودشان بگذارید و زیاد بر آنها فشار نیاورید و از خود پیغمبر (ص) هم داریم که گاهی در کوچهها که عبور میکردند و بچهها در حال بازی بودند، حضرت طوری رفتار میکردند که هیبت ایشان موجب نشود بچهها پخش بشوند و به حالت عادی از کنار اینها عبور میکردند و آنها هم مشغول بازی به کار خودشان بودند. معلوم میشود بچه را در همان حالت طفولیت که دارد باید به حال خودش گذاشت.»
کلیه حقوق این سایت متعلق به کتابفروشی آنلاین «کتابخون» میباشد.
2020 © Copyright - almaatech.ir