کتاب باغ قدیمی نوشته هوانگ سوک یانگ، نویسنده برجسته کرهای، رمانی عمیق و تاثیرگذار است که به بررسی عشق، سیاست، و مبارزه برای آزادی میپردازد. داستان این کتاب در بستر دهه 1980 کره جنوبی، زمانی که این کشور تحت تاثیر درگیریهای سیاسی و نظامی قرار داشت، روایت میشود.
خلاصهای از داستان به زندگی "هیون وو" و "یون هی" میپردازد؛ هیون وو، مردی مبارز و انقلابی، پس از سالها زندانی شدن به خاطر فعالیتهای سیاسی خود آزاد میشود و با گذشته و عشقی از دست رفته مواجه میشود. او بعد از آزادی، به دیدار خانه باغی میرود که در گذشته با "یون هی"، زنی که عاشقانه دوستش داشت، در آن زندگی میکردند. این خانه و خاطرات آن برای هیون وو به نمادی از امید، عشق، و جوانی از دسترفتهاش تبدیل میشود. او در جریان مرور خاطرات این عشق، با تغییرات و تحولات عمیقی که در جامعه و درونیاتش رخ داده، دستوپنجه نرم میکند.
مضامین و سبک نوشتار هوانگ سوک یانگ در این رمان به شکلی هنرمندانه مسائل سیاسی و اجتماعی کره جنوبی را با جزئیات بیان میکند و به خواننده تصویری از مبارزات و مقاومت مردم کره در برابر استبداد را ارائه میدهد. او عشق را به عنوان نیرویی قدرتمند و گاه اندوهبار توصیف میکند که از سختیها و درگیریهای اجتماعی فراتر میرود. روایت داستان با زبان ساده و در عین حال شاعرانه و تاثیرگذار، در کنار استفاده از تصاویر و نمادهایی مانند باغ و خانه قدیمی، حس نوستالژی و ماندگاری لحظات را به خوبی به خواننده منتقل میکند.
مخاطبان کتاب افرادی هستند که به رمانهای تاریخی و اجتماعی با درونمایههای عاشقانه علاقه دارند و همچنین کسانی که میخواهند از طریق داستان با فضای سیاسی و اجتماعی کره جنوبی در دهههای گذشته آشنا شوند. این کتاب برای عاشقان ادبیات جهانی و کسانی که به جستجوی معنای زندگی و عشق در زمانهای دشوار هستند، بسیار مناسب است.
«حالا در دانشگاهی بیرون از سئول، استاد هستم، و تنها در آپارتمانی نزدیک به دانشگاه زندگی میکنم. دنیا تغییر کرده، اما در اینجا چیزی متفاوت بهنظر نمیرسد، حتی مردم فردگراتر هم شدهاند. بهنظرم الآن خیال میکنند همهچیز را بهدست آوردهاند، و خودپرستی و حرصشان به پول، مشهودتر هم شده است. ثروت مهمترین اصل روابط شده است، گذشته از دوستان، حتی در بین اقوام، پدر و مادرها و بچهها، و خواهرها و برادرها هم. نمیدانم اگر مردم ناگهان ثروت مادی خود را از دست بدهند، چهکار میکنند. فقط این را میدانم که یک روز هزینه این را میدهند. مردم در منجلاب سکون فرو رفتهاند، جوانان آرمانگراییشان را از دست دادهاند و فقط دنبال لذتاند. سریعترین راه برای رسیدن به پیروزی ریاکاری و فرصتطلبی است، و رسانهها علناً اطلاعات را جعل و تحریف میکنند. این فساد زخمِ بازی ناشی از حکومت خشونتآمیز گذشته است. میگویند بعد از مدتها زندگی در جامعهای محصور، مردم از نیروی خلاق و تحقق معنوی میترسند، و برای مقابله با تغییرات آمادهاند. درحالیکه ما هنوز راه درازی در پیش داریم، و تو همچنان در آنجا هستی، همهٔ ارزشها بههم ریخته است، و کسانی که قدرت را در دست دارند همچنان زورشان میچربد.هنوز، اینجا را دوست دارم و به این سرزمین افتخار میکنم. من در این دوران، با مردمی زندگی میکنم که پیشرفت کردهاند، هرچند نه بهقدر کافی. قرار است با این تودهٔ ژنده و پارهپاره، لباسهایی نو ببافیم.دو سال پیش، وقتی برگشتم، این خانه و زمینهای اطرافش را خریدم و به نام خودمان کردم. و بالأخره امسال، یعنی سال 1995، خانه را بازسازی کردم. اول، نمیخواستم به چیزی دست بزنم، چون دلم نمیخواست هرچیزی را که ممکن است تو بهیاد بیاوری خراب کنم، اما همهچیز داشت خراب میشد. باید پشتبام و اتاقخواب را تعمیر میکردم، خیلی چیزهای دیگر را هم بهروز کردهام. الآن که دارم مینویسم، صدای جغد بهگوش میرسد، درست مثل همان وقتها. نزدیک غروب، صدای قمری هم شنیدم. بهنظرت اینها همان پرندههای قدیمیاند که تا حالا زنده ماندهاند؟ یا روح پرندگانیاند که مثل همهچیزهای دیگری که از دست دادیم مردهاند و دیگر نیستند.»
کلیه حقوق این سایت متعلق به کتابفروشی آنلاین «کتابخون» میباشد.
2020 © Copyright - almaatech.ir