کتاب «نانون» رمانی بینظیر و خواندنی است که توسط نویسنده سرشناس فرانسوی، ژرژ ساند، نوشته شده است. این اثر داستان زندگی دختری روستایی را در دوران پرالتهاب انقلاب فرانسه به تصویر میکشد؛ دختری که از پایینترین طبقات اجتماعی برخاسته و با درایت و شجاعت سرنوشت خود و اطرافیانش را تغییر میدهد. اگر میخواهید به دنیای پرهیجان انقلاب کبیر فرانسه سفر کنید و داستان دختری را بخوانید که با اراده و روشنبینیاش مسیر زندگیاش را عوض میکند، کتاب «نانون» بهترین انتخاب برای شماست. این اثر هم یک درس تاریخ است و هم سرشار از احساس و انسانیّت، که بهخوبی از پس بیان آن دوران برآمده است.
«نانون» نه تنها یک رمان تاریخی است، بلکه روایتگر عمق تحولات اجتماعی و سیاسی دوره انقلاب کبیر فرانسه به خصوص اوضاع خونین و پیچیده سال 1793 میلادی است. قهرمان داستان، که در سالهای پایانی عمرش و در مقام یک «مارکیز» خاطرات را بازگو میکند، داستانی سرشار از تلاش، مقاومت و ارادهی زنان را به تصویر میکشد.
ژرژ ساند، نویسنده این اثر، با هدف نشان دادن توانمندیهای زنان در زمانهای که کمتر به جایگاه آنان احترام گذاشته میشد، داستان نانون را خلق کرده است. این رمان تصویری عینی از سختیها، تبعیضها و خونریزیهای سیاسی آن دوران است اما همزمان امید به شکوفایی و تغییر را نیز پرورش میدهد. قهرمان نانون، دختری است از طبقات پایین، همراه با یک پسر جوان از خانواده اشرافی – که امتیاز ارث ندارد – و از دل این تقابلهای طبقاتی داستانی شنیدنی ساخته میشود. این دو شخصیت تلاش میکنند تا با هوشیاری و پشتکار از دوران سخت انقلاب جان سالم به در ببرند و به جایگاهی والا دست یابند. خواننده در طول رمان همراه با نانون گام به گام با رویدادهای تاریخی میرود و شاهد ماجراهایی پر فراز و نشیب خواهد بود.
علاقهمندان به رمانهای تاریخی و فرانسوی، که میخواهند علاوه بر داستان جذاب، با تاریخ و فرهنگ فرانسه نیز آشنا شوند. کسانی که به داستانهای زنانگی و نقش زنان در اجتماع علاقهمندند. افرادی که به دنبال خواندن رمانی سرشار از مبارزه، امید و مقاومت هستند. دوستداران نویسندگان کلاسیک و متون ادبی ارزشمند.
«همهچیز ممکن است! فرانسویها خیلی خودپسندند و در جدیترین آنها نیز اثری از کودکی یافت میشود. شاید تمام خونهایی که ریختهایم تا دشمنی را که خواهان استقرار مجدد چیزهای قدیمی و بازگرداندن سلطنت همراه با اربابها و امتیازهای آنان، صومعهها و قربانیهای آنها بود برانیم، از یاد برده شود. ولی من اگر بهحدی احمق باشم که عنوان همشهری را که به چنین بهای گزافی به دست آوردهام فدای هر عنوانی بکنم، خودم را نخواهم بخشید. هرگز کسی نخواهد توانست مرا ناگزیر کند که عنوانی دیگر اختیار کنم، زیرا عنوانی شرافتمندانهتر از این به رسمیت نمیشناسم. نانون، این مسکنتها را فراموش کنیم! من کاملاً آزادم و امیدوارم که تو نیز برای همیشه وسواسها و اظهار حیرتهای گذشتهات را که فکر میکردی فردی اصیلزاده نمیتواند با دختری روستایی ازدواج کند، کنار گذاشته باشی. بهعکس، این وصلت آسانتر و میتوانم بگویم طبیعیتر است تا پیوند اصیلزادگی با بورژوازی. زیرا این دو طبقه بیش از حد از یکدیگر نفرت دارند و در این ماجرای خصوصی که برخلاف آنچه تصور میشود ملت به آن توجهی ندارد، روستایی بیطرف مانده. چیزی که روستایی میخواهد، همان رهایی از قید بیگاریهای دیرین، فقر و مطالبههای ناحق است. روستایی برای همیشه از بند رسته است! روستایی، شمار کثیر است و شمار کثیر را دیگر نمیتوان فدای یک طبقه کرد. بنابراین تو کار خوبی میکنی، زیرا میل داری به معاملههای خوب، براساس نقشههای متکی به آیندهٔ زمین، بپردازی. من هم زمین را دوست دارم، بهخاطر خودش دوستش دارم، اگر برای بارور و خندانکردنش، باید مالکیتش را به دست آورد، در راه مالکیتش قدم بردار! من، دستی را که برایم مانده، فکرم، هوشم و آموزشی را که خواهم توانست کسب کنم در اختیار زمین خواهم گذاشت تا از سنگینی بار دستهای دیگران و فعالیت تو بکاهم و در حد امکان از تمام خستگیهایت برکنارت بدارم. خوب، نانت، زمان و روز ازدواجمان را تعیین کنیم. میبینی که من در عرضهکردن خود به تو، در حالی که فاقد ثروت و یک دستم هستم، وسواسی ندارم. میدانم که در روستا وحشت شدیدی از نقص عضو وجود دارد. این وضع اگر در ارتش افتخار بزرگی به شمار میرود، در فکر روستایی ما تقریباً نوعی خواری در نظر گرفته میشود، حداقل نوعی کهتری است که میتوان آن را محترم شمرد، ولی همیشه به آن رقت میآورند؛ آیا از اینکه از لحاظ انتخابت ابداً حسادتی برنیانگیختهای و از اینکه دیگران بگویند که تو بهجای برگزیدن کارگری خوب که برایت سعادت و سود به بار بیاورد، بار خاطر بزرگی میپذیری، احساس خفت و خواری نخواهیکرد؟»
کلیه حقوق این سایت متعلق به کتابفروشی آنلاین «کتابخون» میباشد.
2020 © Copyright - almaatech.ir