یک تصمیم دیگر - تصمیم‌های شیرین 2

کتاب «یک تصمیم دیگر» دومین جلد از مجموعه پنج‌جلدی «تصمیم‌های شیرین» نوشته محمد حمزه‌زاده است که توسط انتشارات هزار برگ منتشر شده است. این کتاب داستان زندگی دختری به نام شیرین را روایت می‌کند و محور اصلی آن حول تصمیم‌هایی است که در زندگی روزمره گرفته می‌شود. داستان به کودکان و نوجوانان نشان می‌دهد که هر تصمیم، چه کوچک و چه بزرگ، پشت خود قصه‌ای دارد و زندگی با تصمیم‌های ما شکل می‌گیرد. کتاب در قالب داستانی ساده و روان نوشته شده و با تصاویر جذاب همراه است. هدف آن آموزش مهارت‌های زندگی و کمک به کودکان برای درک اهمیت تصمیم‌گیری در زندگی است. این اثر می‌تواند برای والدین، مربیان و آموزگاران نیز مفید باشد تا کودکان را با مفهوم تصمیم‌گیری آشنا کنند. این کتاب با زبانی ساده و داستانی جذاب، کودکان را به تفکر درباره تصمیم‌های خود و پیامدهای آن‌ها تشویق می‌کند.

خواندن کتاب یک تصمیم دیگر - تصمیم‌های شیرین 2 را به چه کسانی توصیه می‌کنیم؟

خواندن کتاب «یک تصمیم دیگر - تصمیم‌های شیرین 2» به ویژه به این گروه‌ها توصیه می‌شود: کودکان 7 تا 12 سال که در حال یادگیری مهارت‌های زندگی و اهمیت تصمیم‌گیری در موقعیت‌های مختلف هستند. والدین و مربیانی که می‌خواهند کودکان را با مفاهیمی مانند مسئولیت‌پذیری، دوستی و احترام به دیگران آشنا کنند. آموزگاران و مربیان کودک که به دنبال داستان‌هایی ساده و آموزنده برای آموزش مهارت‌های اجتماعی و اخلاقی به کودکان هستند. کسانی که می‌خواهند کودکان را تشویق کنند تا درباره تصمیم‌های خود فکر کنند و انتخاب‌های هوشمندانه‌تری داشته باشند. این کتاب با داستان‌هایی جذاب و قابل فهم، به کودکان کمک می‌کند تا اهمیت تصمیم‌گیری‌های روزمره را درک کنند و یاد بگیرند چگونه با چالش‌های زندگی به شکل منطقی و مسئولانه برخورد کنند.

در بخشی از کتاب یک تصمیم دیگر - تصمیم‌های شیرین 2 می‌خوانیم

مادر گفت: «بله! اما درست نیست از مهمانمان این همه کار بکشی. اصلاً مگر خدمت کار آورده‌ای؟ زود برو و هما را بیاور تو! شیرین ماند که چه کار کند چند دقیقه گذشت. او میدانست که اگر برود و از هما دل جویی کند هما می‌آید؛ اما دلش می‌خواست که هما از ته دل او را ببخشد برای همین فکری به خاطرش رسید. زود به آشپزخانه رفت و گفت: «مامان کلید خانه‌ی هما را بده. مادر گفت: «برای چه؟ » شیرین گفت: «میخواهم بروم خانه‌ی آن‌ها را مثل خانه‌ی خودمان تمیز کنم! مادر گفت: همان طوری که این جا به هما کمک کردی؟! » شیرین گفت: «نه! یک تصمیم دیگر گرفته‌ام! » کلید را از مادر گرفت و به طرف هما دوید. بچه‌ها شما فکر می‌کنید شیرین چه تصمیمی گرفته است؟