یه کتاب خوب میتونه زندگیت رو عوض کنه!
معرفی کتاب
کتاب میاندار، روایتی از زندگی و خاطرات حاج محمد طالبی، فرمانده بسیجی دوران دفاع مقدس، به قلم احمد مصطفایی است. این اثر نه تنها به شرح عملیاتها و وقایع نظامی میپردازد، بلکه پرترهای عمیق از محمد طالبی به عنوان یک شخصیت با ایمان و استوار در برابر سختیها ارائه میدهد. کتاب از طریق تجربیات اول شخص، به بررسی تأثیر ارزشهای معنوی و اخلاقی بر روحیه رزمندگان در شرایط دشوار جنگ میپردازد و مبارزه انسانی برای حفظ ایمان در میان ناتوانیهای جسمی و عملیاتی را برجسته میسازد.
«میاندار»، بیش از آنکه یک کتاب نظامی صرف باشد، کاوشی در ابعاد انسانی و معنوی جنگ است. حاج محمد طالبی به عنوان یک فرمانده بسیجی، نماد شخصیتی است که ایمان و ارزشهای اخلاقی او، مبنای اصلی رهبری و پایداریاش در جبههها بوده است. نویسنده تلاش کرده تا نشان دهد که چگونه استقامت روحی و عمق بینش این فرماندهان، توانسته است روحیه و رفتار نیروها را در شرایط طاقتفرسا هدایت کند. این مجموعه خاطرات به ما میآموزد که در جنگ، قدرت روحی به اندازه آمادگی بدنی، در تعیین سرنوشت افراد نقش داشته است.
تأثیرگذارترین بخشهای این کتاب، لحظاتی هستند که فرمانده با محدودیتها و ناتوانیهای عملیاتی خود روبهرو میشود. بریده کتاب، اوج این احساس ناامیدی را ترسیم میکند: تلاشهای بیثمر برای شکستن محاصره نیزار و شنیدن صدای نزار رزمندگان زخمی از پشت بیسیم. حس شرمندگی و ناتوانی فرمانده که خود را «ناتوانتر از هر زمانی» و مانند «پرندهای گرفتار» میبیند، قلب داستان است. این اعتراف صادقانه به ضعف انسانی، ضمن مخدوش نکردن قهرمانی، تصویر رزمندگان را از اسطورههای بینقص، به انسانهایی واقعی و دردمند تبدیل میکند.
روایت محاصره در نیزار، فضایی مملو از تنش و سختیهای جسمی را به تصویر میکشد: گرمای سوزان روز و سرمای سخت شب، گرسنگی چندروزه و چشمانتظاری مبهم. این شرایط، عمق فداکاری رزمندگان محاصرهشده را نشان میدهد که با وجود بدنهای تحلیلرفته و زخمی، به «آمادگی بدنی و غیرت» فرمانده خود امید بستهاند. این امید، بار سنگینی بر دوش فرمانده است و تضاد بین امید نیروها و ناتوانی او در شکستن قفس محاصره، هسته دراماتیک این بخش از خاطرات را تشکیل میدهد و بُعد عاطفی و عمیق این مبارزات را بیان میکند.
این کتاب به علاقهمندان به خاطرات فرماندهان جنگ، بهویژه آثاری که به جنبههای روانشناختی و معنوی دفاع مقدس میپردازند، توصیه میشود. همچنین کسانی که میخواهند از منظر یک فرمانده با دغدغههای اخلاقی و انسانی در شرایط سخت جنگ آشنا شوند، از این اثر بهره خواهند برد.
از طریق بی سیم با نیروهای محاصره شده در نیزار در ارتباط بودم. دو شب بیایی برای شکستن حلقه محاصره پای کار می رفتیم ولی شرایط به هیچ وجه اجازه کار را نمی داد. عده ای در دل نیروهای دشمن در محاصره بودند در میان نیزار، با بدنهای زخمی و تحلیل رفته آنها باید در گرمای سوزان روز عرق می ریختند و در سرمای سخت شب می لرزیدند. باید گرسنگی چندروزه را به امید امداد فردایی نامعلوم تحمل می کردند صدای نزار آنان در پشت بی سیم قلیم را سخت می فشرد. می دانستم که آنها چشم به راه من اند به آمادگی بدنی و غیرت من مطمئن بودند و امید داشتند آنها را از محاصره بیرون بکشم اما من ناتوان تر از هر زمانی مانند پرنده ای گرفتار، به هر سو که می رفتم دیواره قفس بود و این مرا بیشتر شرمنده می کرد تازه می فهمیدم انسان تا چه اندازه ضعیف است.