کتاب «پلیس حافظه» رمانی است ژاپنی به قلم یوکو اوگاوا که برای نخستین بار در سال 1994 منتشر شد و از آن زمان تاکنون بهعنوان اثری برجسته در ادبیات پادآرمانشهری شناخته شده است. این کتاب دربارهی جزیرهای بینام و نشان است که در آن، اشیا و حتی خاطرات مربوط به آنها بهتدریج ناپدید میشوند، بهطوری که مردم دیگر حتی فراموش میکنند چه چیزی را از دست دادهاند. «پلیس حافظه» اثری است که با دنیای مبهم و تیرهاش، خواننده را درگیر سفری پیچیده به درون حافظه و فراموشی میکند و پرسشهای عمیقی درباره قدرت و سیاست کنترل خاطرات در جامعه معاصر به وجود میآورد.
راوی بینام داستان، زنی رماننویس است که در این جزیره زندگی میکند. «پلیس حافظه» که نهادی کنترلگر و سرکوبگر است، مسئول ناپدید شدن و فراموشی اجباری اشیا و خاطرات است و افرادی را که هنوز توانایی به خاطر سپردن اشیای ناپدید شده را دارند، تحت تعقیب قرار میدهد و دستگیر میکند. این رمان فضای پادآرمانشهری عمیقی خلق کرده که در آن افراد ناگزیر به انطباق با حذفهای پیوسته از زندگی خود هستند. زمانی که راوی درمییابد ویراستارش، «آر»، از این فراموشیهای اجباری مصون مانده، تصمیم میگیرد او را در اتاقی مخفی در خانه پنهان کند تا محافظتش کند. در این میان، تنها ابزار باقیمانده برای حفظ خاطرات، خودِ نوشتن است. رمان «پلیس حافظه»، با الهام از آثار بزرگی مانند «1984» نوشته جورج اورول و تأثیرپذیری از سبک سورئال کافکا، نقدی بر نظارت و سرکوب سیاسی و از دست رفتن آزادیهای فردی است. یوکو اوگاوا در این اثر، به تصویر کشیدن جامعهای میپردازد که تحت فشار یک حکومت تمامیتخواه قرار دارد؛ حکومتی که با حذف نظاممند خاطرات و اشیا سعی دارد واقعیات دلخواه خود را به اجبار در ذهن شهروندان حک کند. این رمان بهنوعی هشدار درباره زوال حافظه جمعی و فردی و رابطه انسان با گذشته و یادهاست و کتابی است در باب مقاومت و حفظ هویت انسانی در برابر فراموشی اجباری.
چرا باید این کتاب را خواند؟
«پلیس حافظه» نهتنها یک داستان مهیج و تأثیرگذار است، بلکه اثری است که خواننده را بر سر کلافهکنندهترین پرسشها درباره حافظه، هویت، آزادی و کنترل اجتماعی مینشاند. این کتاب دریچهای است به جهانی سورئال و در عین حال آیینهای از واقعیتهای امروزین ما، جایی که فراموشی و حذف خاطرات میتواند به همان اندازه تهدید کننده باشد که خشونت فیزیکی. کتاب با زبانی شاعرانه و قلمی بسیار جذاب، فضایی تیره و در عین حال انسانمحور را به تصویر میکشد که از فقدان و تنهایی سرچشمه میگیرد. خواندن این رمان به کسانی که علاقهمند به ادبیات فلسفی، ادبیات پادآرمانشهری و داستانهای روانشناختی هستند، تجربهای ناب میدهد.
علاقهمندان به رمانهای پادآرمانشهری و علمی تخیلی اجتماعی، دوستداران ادبیات ژاپن و آثار نویسندگان معاصر ژاپنی، مخاطبانی که به موضوعات فلسفی مانند حافظه، هویت و آزادی فردی علاقمندند، کسانی که دنبال داستانهایی با لایههای عمیق روانشناختی و اجتماعی میگردند و طرفداران ادبیات تأثیرگذار با داستانی گرهخورده به مضامین معاصر جهانی.
مادرم که مجسمه ساز بود، به آرامی یک قلم سنگ تراشی را تیز میکرد یا تکه سنگی را سمباده میکشید و همزمان با همان صدای آرام خود، حرف میزد: «هر بار که چیزی ناپدید میشه، جزیره تکون میخوره. مردم دسته دسته توی خیابونها جمع میشن و راجع به خاطراتشون درباره اون چیز از دست رفته حرف میزنند. همه غمگین و پشیمون میشیم و سعی میکنیم به همدیگه دلداری بدیم. » ولی کسی سر و صدا راه نمیاندازه و ظرف چند روز همه چیز فراموش میشه. طولی نمیکشه که اوضاع به حالت عادی برمیگرده، طوری که انگار هیچ اتفاقی رخ نداده و بعد هم دیگه کسی یادش نمیاد اون چیزی که ناپدید شده، چی بوده. همیشه کمی درنگ میکردم چون میدانستم داخل آن کشوها چه چیزهای زیبا و عجیبی هست. مادرم در آن مخفیگاه، بسیاری از چیزهایی را که در گذشته در جزیره ناپدید شده بودند، نگه میداشت.
کلیه حقوق این سایت متعلق به کتابفروشی آنلاین «کتابخون» میباشد.
2020 © Copyright - almaatech.ir