کتاب «اقلیمها» شامل فیلمنامه یکی از مطرحترین و پرآوازهترین آثار نوری بیلگه جیلان، فیلمساز برجسته ترکیهای، است. این اثر به همراه نقدی از رابین وود، منتقد سرشناس، و گفتگویی با خود فیلمساز، فضایی فراهم میکند تا علاقهمندان سینما بتوانند با دقت و عمق بیشتری به یکی از فیلمهای شاخص جیلان نگاه کنند و همزمان با آن، کلیتی از جهان فلسفی و روحیات درون این فیلمساز شناخته شوند. کتاب «اقلیمها» نه تنها یک فیلمنامه، بلکه پلی است به دنیایی پیچیده از احساسات انسانی، فلسفه و هنر فیلمسازی که به خوانندگانش تجربهای بینظیر و انگیزهبخش ارائه میدهد.
سینمای نوری بیلگه جیلان به باور رابین وود، تصویرگر اندوهی ذاتی و رنجی وجودی است که در جهانی تاریک و پیچیده روایت میشود. این رنج نه صرفاً ناشی از مشکلات بیرونی و اجتماعی، بلکه محصول اندوهی داخلی و وجودی شخصیتهاست. گرچه فضای فیلمهای جیلان عمیقاً تیره و غمناک به نظر میرسد، در باطن دارای انگیزه و الهامبخشی خاصی است. «اقلیمها» فیلمی است که رابطه پرتنش و فروپاشی تدریجی یک زوج به نامهای اسا و باهار را به شیوهای بسیار دقیق و درگیرکننده روایت میکند. تلاش آنها برای بازسازی عشق از دست رفتهشان در بستر اختلافات شخصیتی و عاطفی، قصهای انسانی و ملموس را روایت میکند. این کتاب در قالب فیلمنامه، نقد ادبی و مصاحبه با کارگردان، فرصتی برای خواننده فراهم میکند تا به عمق روابط انسانی، تنهایی، انزوا و پیچیدگیهای روانی شخصیتها نفوذ کند و نگاه فلسفی خاص جیلان را به زندگی مدرن و وضعیت انسان معاصر درک نماید.
دوستداران سینمای نوری بیلگه جیلان و علاقهمندان به آثار فیلمسازان بزرگ جهان، دانشجویان و پژوهشگران سینما که میخواهند نگاهی دقیقتر به فیلمنامهها و فلسفه فیلمهای مدرن داشته باشند، علاقمندان به نقدهای سینمایی و تحلیلهای عمیق درباره روابط انسانی در سینما و کسانی که به دنبال تجربهای متفاوت و فلسفی از جهان سینمایی هستند و میخواهند در درک آثار سینمایی با رویکرد روانشناسانه و وجودی عمیقتر شوند.
نمای نزدیک از صورت بهار... بهار به یکی از ستون ها تکیه داده است (به طرفی که نگاه می کند می تواند گوسفندهایی باشند و صدای زنگوله های شان به گوش برسد... توریست ها؟)... در صورت بهار حسی کینه جویانه موج می زند. شاید هم گریه می کند. نیمی از صورت اش در سایه است. به راه می افتد. دوربین (استیدی کم) از پهلو او را دنبال می کند. دوربین از کنار ستون ها می گذرد. آن سوتر، عیسی نمایان می شود. عیسی جلوی ستونی ایستاده و یادداشت هایی برمی دارد. در نمایی نزدیک، بهار در حالی که در فکر است از پشت سر می آید و سرش را به عیسی تکیه می دهد. عیسی لبخندی به او می زند، اما همچنان به کارش ادامه می دهد... بهار دوباره دور می شود. کمی آن سوتر روی سنگی می نشیند. به عیسی نگاه می کند. (از نمای زاویهٔ معکوس بهار، عیسی دیده می شود) عیسی برای آن که از ستونی عکس بگیرد، عقب عقب می رود و پایش گیر می کند و می افتد. فوری خودش را جمع میکند و بلند میشود. به سمت بهار نگاه می کند و لبخند می زند. بهار به نظرش بامزه میآید و می خندد (برای آن که عیسی نبیند، رو به دوربین می کند و می خندد. مدتی از پشت، ِسر بهار را می بینیم. تصویر عیسی فیداوت می شود. باد می وزد. بهار دوباره رو به دوربین می کند. او گریه کرده است یا گریه می کند. اشک هایش را پاک می کند و...).
کلیه حقوق این سایت متعلق به کتابفروشی آنلاین «کتابخون» میباشد.
2020 © Copyright - almaatech.ir