۱۳۱۸: امام سیدعلی خامنهای، خاطرات روایتی از ۱۳۱۸ تا بهار ۱۳۹۵ اطره گویی و خاطره نویسی از راه های انتقال تجارب گذشته به نسل حاضر و آینده است . خاطره نگاری از شخصیت های برجسته روزگار امری ضروری است .و دانستن تجارب آنان برای دیگر انسان ها فایده ی فراوان دارد. از طرفی موضوع سبک زندگی مقوله ای است که بار ها مورد تاکید مقام معظم رهبری قرار گرفته است .در روزگاری که مردم از طریق رسانه های بیگانه تحت بمباران فرهنگ مهاجم هستند سبک زندگی آنها بیش از همه چیز مورد هدف قرارگرفته است. بیگانگان تلاش میکنند با ارائه الگو های پر زرق و برق اما دنیوی و غلط راه زندگی مومنانه افراد راتغییر دهند و در این میان وظیفه دلسوزان جامعه حمایت از ارزش های لصیل است .یکی از مهمترین راه ها در زمینه ترویج سبک زندگی صحیح ارائه الگو های برتر است .در این بین اما شخصیت جامع مقام معظم رهبری ویژگی های به خصوصی داردکه تبیین آن خدمتی بزرگ در این عرصه است . ایشان به عنوان عالمی شیعه که هم در زمینه فردیات و هم اجتماعیات مسیر درخشانی داشته اند, الگوی خوبی برای رهروان راه حقیقت هستند.ایشان هم شخصیت علمی و فقهی ارزشمندی داشته اند و هم سکان دار انقلاب اسلامی بوده اند که از عظیم ترین کار های اجرایی امروز است . این کتاب در نه فصل تنظیم شده است . فصل اول خاطرات کودکی نوجوانی جوانی تحصیلات فصل دوم خاطرات مقام معظم رهبری از امام خمینی (ره) فصل سوم خاطرات مقام معظم رهبری از دوران انقلاب و دفاع مقدس فصل چهارم خاطرات رهبر انقلاب از دوران طلبگی با عنوان پای درس استاد فصل پنجم خاطرات ایشان از فعالیت های مبارزاتی فصل ششم خاطرات رهبر انقلاب از دوران ریاست جمهوری فصل هفتم با عنوان رهبری و مرجعیت فصل هشتم با عنوان شخصیت ها فصل نهم با عنوان روایت بخشی از کتاب سیزده هجده 1318: شهریهای که از حوزهی علمیهی قم میگرفت بسیار کم بود و کفاف مخارج او را نمیداد. نگاهش به ماهیانههایی بود که پدر از مشهد میفرستاد. او به این ماهیانهها «پیک محبت» میگفت، این در حالی است که هیچگاه از پدر پول درخواست نکرد. به یاد نمیآورد پس از دوران کودکی تا زمانی که احساس بینیازی کند (اواخر دههی چهل) از پدر تقاضای مالی کرده باشد. بخش دیگری از کتاب ۱۳۱۸: امام سیدعلی خامنهای، خاطرات روایتی از ۱۳۱۸ تا بهار ۱۳۹۵: من یک وقت در ایام فروردین با ماشین به قسمتی از کوه های شمال می رفنم .چون من عادت دارم که هر وقت در ماشین می نشینم باید رادیو را روشن کنند تا بشنوم .گفتم که رادیو را روشن کنید .شاید ده رادیوی بیگانه در این رادیوی ما آمد _این جعبه نابفرمان سر به هوا _ولی رادیوی تهران نیامد!من پیش آن راننده و بعضی از برادران محافظکه با ما بودندواقعا خجالت کشیدم که آخر چرا!؟اتفاقا صدای بعضی از رادیو های ضد انقلاب که به ایرانی ها پیام تبریک می دادندمرتب چند بار آمد ولی صدای رادیو تهران نیامد!البته الان خیلی فرق کرده است .آن روزها را که می گویم , شاید مربوط به سه سال قبل از این است .الان بحمدالله بهتر است ;لیکن در عین حال باز هم شهر ها و استان هایی هستند که شکایت دارند .من دردوره ریاست جمهوری که به استان ها زیاد سفر می کردم غالب جاهایی که میرفتیم مشکل رادیو داشتند. ما به ایلام رفتیم تلویزیون را که روشن کردیم دیدیم تلویزیون عراق بهتر از تلویزیو ن ما می گیرد ! تلویزیون را که باز کردند دیدیم بله تلویزیون عراق است .منتها چون بد و فاسد بود آنرا بستیم. تلویزیون خودمان که خوب وصالح بودو می خواستیم آنرا تماشا کنیم,به زحمت و با مشکلات توانستیم تصویرش را ببینیم.