او و گربه اش چهار داستان کوتاه به هم پیوسته و مرتبط را شرح می دهد. داستان هایی که در آنها چهار زن و گربه هایشان به کشف ناپایداری زندگی رنج تنهایی و محدودیتهای ارتباط با دیگران می پردازند.
راوی بی نامی که تک و تنها درون جعبه ای در کنار پیاده رو دراز کشیده به دنیای بی اعتنای پیرامون خود فکر میکند تنها همدم او که مادرش مدتها پیش ترکش کرده صدای قطاری در همان حوالی است. درست در هنگامی که ترس نزدیک شدن مرگ بر وجودش چیره میشود. زن جوان رهگذری به او چشم میدوزد و این رو در رویی سرنوشت ساز زندگی هایشان را برای همیشه تغییر میدهد.
جامعه بیشتر از واژهها ساخته شده است. این موضوع را وقتی فهمیدم که شغلی پیدا کردم و قدم به درون دنیا گذاشتم. همهاش «این کار رو تموم کن!» یا «این رو به فلانی و فلانی بگو!» بود. کار فقط ازطریق تبادل واژههای مبهمی انجام میشد که بیدرنگ محو میشدند و از بین میرفتند. همۀ آدمها طوری با این موضوع سر میکردند که انگار کاملاً طبیعی است، اما از نظر من کموبیش جادویی بود. من از سروکار داشتن با اسناد و مدارک لذت میبردم؛ چون حس میکردم ماندگارند. به نظر میرسید که همکارانم از ایندست کارها خوششان نمیآید؛ بنابراین من آماده بودم انجامشان بدهم و درنتیجه برای همکارانم فردی مفید باشم. بیتردید در کار کردن با اسناد و مدارک بیشتر از سروکار داشتن با مردم احساس راحتی میکردم. آدم خوشبیانی نبودم و کموبیش طولی نمیکشید که دیگر حرفی برای گفتن نداشته باشم، اما دوستانم عاشق حرف زدن بودند. هرگاه با تاماکی، که از دوران دانشگاه میشناختمش، وقت میگذراندم، بدون هیچ زحمتی بذلهگویی میکرد و حسابی به خندهام میانداخت. تاماکی میتوانست برای هر وضعیتی معنایی پیدا کند، انگار میتوانست چیزهایی را ببیند که من نمیتوانستم ببینم. او همیشه به نظرم فرد حیرتانگیزی میآمد.
خواندن این کتاب به علاقهمندان به ادبیات ژاپن و داستانهای معاصر پیشنهاد میشود.
کلیه حقوق این سایت متعلق به کتابفروشی آنلاین «کتابخون» میباشد.
2020 © Copyright - almaatech.ir