کتاب دختر بد خوب اثر آلیس فینی، رمانی جنایی، معمایی و روانشناسانه است که در آن شخصیتهای پیچیده و داستانی هیجانانگیز در هم تنیده شدهاند. این کتاب، که جزء پرفروشهای نیویورک تایمز است، با بررسی روابط پیچیده بین چهار زن و دو قتل، بهطور عمیقتری به مسائل روانشناختی و احساسات انسانی میپردازد.
دختر بد خوب داستان زندگی چهار زن به نامهای فرانکی، پیشنس، ادیت و کلیو است که زندگیشان به طرز پیچیدهای به هم گره خورده است. فرانکی، کتابدار زندان زنان، سالها پیش دخترش را گم کرده و زندگیاش را با کار زیاد پر میکند. پیشنس خدمتکار خانه سالمندان است و ادیت، مادر 80 سالهای است که در خانه سالمندان زندگی میکند، اما قصد دارد از آنجا فرار کند. کلیو، دختر ادیت، در حال کشمکشهای خود با مادر است. این چهار زن بهطور غیرمستقیم در یک معمای جنایی و قتل مرتبط هستند که تلاش میکنند با هم به آن پی ببرند.کتاب از دو جنایت شروع میشود: یک نوزاد که 20 سال پیش از کالسکه ربوده شده و یک قتل در خانه سالمندان که بهطور غیرمستقیم با آن حادثه مرتبط است. فرانکی، پیشنس، ادیت و کلیو برای حل معما و کشف حقیقت با هم همکاری میکنند. در این مسیر، آنها باید با بیاعتمادیها و رازهای پنهان یکدیگر مواجه شوند. داستان بهطور مداوم بهروز میشود و با هر فصل، رازهای بیشتری از گذشته زنان و جنایات آشکار میشود. بهویژه، ارتباطات میان مادر و دختر در این کتاب نقش مهمی دارد و نویسنده بهخوبی احساسات پیچیده مادرانه و فرزندانه را به تصویر کشیده است.
دختر بد خوب به کسانی که به داستانهای جنایی پیچیده، معماهای روانشناسانه و شخصیتهای چندوجهی علاقه دارند، توصیه میشود. این کتاب بهویژه برای کسانی که به تحلیل رفتار انسانها و انگیزههای درونی شخصیتها علاقهمندند، جذاب خواهد بود. همچنین اگر به داستانهای هیجانانگیز که در آن هیچکس قابل اعتماد نیست و توطئههای مختلف در پسزمینه قرار دارد، علاقه دارید، این کتاب برای شما مناسب است.
فقط یک اتاق در بالاترین طبقۀ آسایشگاه مانده که باید به آن رسیدگی کنم و بعد میتوانم برگردم سراغ ادیت و دیکنز. در جایگاه یک کارآموز پرستاری که هیچ مدرکی هم ندارد، وظیفۀ من است که علاوه بر رسیدگی به ساکنان، اتاقشان را هم تمیز کنم. تختشان را مرتب میکنم و لباسهایشان را میشویم. اگر لازم باشد و آنها نیاز داشته باشند، که بیشترشان دارند خودشان را هم میشویم. لباس تنشان میکنم، موهایشان را شانه میزنم و دندانهای مصنوعیشان را تمیز میکنم. ناخنهایشان را میگیرم، به آنها غذا میدهم، با آنها صحبت میکنم. کمکشان میکنم به توالت بروند که اگر تعادل نداشته باشند یا ندانند دستشویی کجاست، کار خیلی سختی است. هر کدام با دیگری متفاوت است و هر کس مراقبت مخصوص به خودش را نیاز دارد. در هجدهسالگی، جوانترین عضو گروه کارکنانم و تمام کارهایی را انجام میدهم که بقیه نمیخواهند انجام دهند. کار سختی برای گذران یک زندگی پست است، اما تنها کاری است که میتوانستم گیر بیاورم و حفظش هم اصلاً آسان نیست.ساعت گوشیام را نگاه میکنم و متوجه میشوم پیغامی دارم:سلام پیشنس، باید با هم حرف بزنیم. نظرت چیه که آخر وقت بیام اونجا و... بدون خواندن بقیۀ پیغام یا جواب دادن، آن را حذف میکنم. هر پیغامی که با «باید با هم حرف بزنیم» شروع شود، بهندرت پایان خوشی دارد. از اینکه بالاترین طبقۀ آسایشگاه دوباره خالی به نظر میرسد، خوشحالم؛ امروز ملاقاتکنندگان زیادی به اینجا آمدهاند. در روزهایی مثل روز مادر، کل ساختمان پر میشود. آدمها، یکی دو بار در سال، با بو کشیدن میزان میراثشان، از سوراخهایشان بیرون میخزند. همانقدر برایم بیاهمیتاند که میدانم خودم برای آنها. من خدمتکاری نامرئیام، از آدمهایی مراقبت میکنم که دلشان نمیخواهد از آنها مراقبت کنند یا بلد نیستند چطور باید از آنها مراقبت کنند.
کلیه حقوق این سایت متعلق به کتابفروشی آنلاین «کتابخون» میباشد.
2020 © Copyright - almaatech.ir