کتاب «اهالی تپه ندبه»، مجموعه بیانات و تحلیلهای عاشورایی خطیب توانمند، حجتالاسلاموالمسلمین محسن قنبریان پیرامون ویژگیهای نهضت اباعبدالله علیهالسلام و ویژگیهای مردم کوفه و روانشناسی سیاسی این جریان است. سخنرانی اهالی تپه ندبه در محرم سال 1437 مصادف با مهر 1395 در شهر بهبهان در هیئت محبین امام حسن عسکری علیهالسلام ایراد شده است و درسگفتارهای کوفه نهضت نظام تابآوری در محرم 1442 مصادف با شهریور 1399 شمسی بهصورت مجازی ارائه شد.
از کودکی داستان کربلا را برایمان اینگونه تعریف کردهاند که سپاه بزرگ یزید به فرماندهی عمر سعد با آن وضعیت یا سپاه کوچک امام حسین (ع) قتال کرد و همه را کشت و...
کتاب «اهالی تپه ندبه» به ضلع سومی از واقعه عاشورا اشاره میکند که اهمیتش بسیار بالاست. این کتاب به قلم حجتالاسلام محسن قنبریان است که از گروهی در تاریخ نام میبرد که اثرگذاری شدیدی بر فرجام وقایع داشتهاند. افراد عافیتطلبی که در دریای شک غرق میشوند و بجای جستجوی حق، سکوت اختیار کرده و در گوشهای عزلت میگزینند.
در جریان عاشورا سه ضلع وجود داشت، امام حسین علیهالسلام و یارانشان، عمر سعد به نمایندگی از امویان و ضلع سوم اهل قعود که در تپهای مشرف به صحنه کربلا نشسته بودند و گریه و زاری و نذر میکردند که برای حسین بن علی علیهم اسلام اتفاقی نیفتد. این جماعت بجای یاری پسر رسول خدا، دست به دعا شدند. حتماً شنیدهاید که در جریان ورود کاروان اسرا به کوفه عدهای اشک میریختند، و حتماً سؤال شده که قوم پیروز چرا اشک میریختند؟ آری گریهکنان همین جماعت اهل قعود بودند.
در این کتاب با روایت و قلمی روان از ابتدای تشکیل کوفه توسط خلیفه دوم تا والیانش را یکبهیک نام میبرد و از روندی میگوید که چه بلایی بر سر مردم جنگاور کوفه آمد تا از بیش از پانزده هزار نامه به کشیدن شمشیر علیه سیدالشهدا علیهالسلام رسیدند.
مثالها و شخصیتهای زیادی در این کتاب مورد بررسی قرار میگیرد و از نکات مهم این کتاب، هدف از بررسی این جماعت اهل قعود را عبرت و گوشزد برای زمان حال ما معرفی مینماید.
اگر گفتند در ماجرای عاشورا عمر سعد بود و حسین، یزیدی بود و حسینی هم درست گفتهاند و هم غلط در عاشورا سه گروه بودند. نه دو گروه امام حسین اله و یارانش در یک سو، عمر سعد و یزیدیان در دیگر سو و اصحاب تل که ما به آنها اهالی تپهاند به میگوییم در. سوی سوم بودند. اهالی تپهاند به نیز در کربلا حضور داشتند. این مثل بزرگی است، اما چرا این تکه از تاریخ سانسور شده است؟ هر قدر لشکر عمر سعد زیاد بوده است. سه چهار برابر آن بر سر تل بودهاند که برای حسین هم گریه میکردند برای امام حسین اله گریه و زاری میکنند. اما وقتی میبینند حضرت علیاصغر را روی دست گرفته است. «اللهاکبر» نگفتند و به حضرت ملحق نشدند من با این افراد کار دارم باید برویم یقه اینها را بگیریم و محاکمه تاریخی کنیم که شما که بودید؟ چه بودید؟ از کجا آمده بودید؟ چه فکر و اندیشهای داشتید؟ چه اتفاقی در درون شما افتاد که این گونه عمل کردید؟ و بعد عبور کنیم به زمان خودمان و بیندیشیم که چه ضمانتی هست من چنین نشوم؟
کلیه حقوق این سایت متعلق به کتابفروشی آنلاین «کتابخون» میباشد.
2020 © Copyright - almaatech.ir