کتاب آتش فتنه روایت برخی شاهدان عینی قضیۀ به آتش کشیده شدن مسجد لولاگر در 30 خرداد سال 88 است که به صورت پژوهش میدانی و مبتنی بر مصاحبۀ حضوری انجام شده است.
در این کتاب با چینش روایتها به ترتیب زمان وقوع اتفاقات و از دو زاویه بیرون مسجد و داخل مسجد به روایت حوادثی پرداخته شده که فقط یکی از بخش های جریان فتنۀ سال 88 است. راویان کتاب که در مورد برخی از آنها، اسامی دوم و غیرشناسنامهای آنها استفاده شده، علاوه بر نمازگزاران و افراد فعال در بسیج مسجد، کسبه و مردم عادی به عنوان شاهدان عینی ماجرا بودند که مصاحبهها و سایر اسناد آن در این کتاب آمده است.
«من از پشتبام مسجد، خواهرزادهام را بلند کردم. آویزانش کردم و انداختمش توی خانۀ آقای موسوی، امامجماعت مسجد. ترسیده بودم. حداقل دوسه متر فاصله بود اما انداختمش. گفتم دست و پایش بشکند بهتر از این است که خداینکرده اتفاق دیگری برایش بیفتد. با خودم فکر میکردم کسی که مسجد را آتش میزند، آدم بیغیرت و بیوجدانی است و تعصب ندارد. حالا اگر بیایند داخل، پس به کسی رحم نمیکنند. اینها هم ناموس من هستند. خواهرزادههایم را از دیوار پشتی انداختم پایین توی خانۀ امامجماعت و از دیوار آمدم پایین. دیدم که دامادمان دارد با کف دستش آتشها را خاموش میکند. گفتم بیا بیرون. گفت نه، خانۀ خداست، باید آتش را خاموش کنم. با دست خاموش میکرد.»
خواندن این کتاب به علاقه مندان مسائل سیاسی اجتماعی معاصر پیشنهاد می شود.
کلیه حقوق این سایت متعلق به کتابفروشی آنلاین «کتابخون» میباشد.
2020 © Copyright - almaatech.ir