کتاب «در قفل» نوشته فریدا مک فادن، یک رمان جنایی و معمایی جذاب و پرتعلیق است که داستان نورا دیویس، دختری جوان و پزشک جراحی را روایت میکند که در کودکی شاهد دستگیری پدرش به جرم قتل بوده و اکنون در دههی سی زندگیاش، همچنان تحت تأثیر سایهی شوم پدرش قرار دارد. نورا که نام خانوادگی واقعیاش نیرلینگ است، به عنوان دختر آرون نیرلینگ، قاتل زنجیرهای معروفی که بیستوشش سال پیش به جرم قتل هجده زن دستگیر و زندانی شده، با کابوسهای عمیق و ترسهای دائمی مواجه است. او به شدت از این میترسد که هویت واقعیاش فاش شود و اطرافیانش به او به چشم دختر معروفترین قاتل زنجیرهای شهر نگاه کنند.
فریدا مکفادن در این رمان به تصویر کشیدن زندگی نورا، او را در شرایطی قرار میدهد که از حضور سایهوار پدرش در زندگی و سرنوشتش میهراسد. نورا به دلیل ترس از قضاوت دیگران، هیچ مردی را به زندگیاش راه نمیدهد و با لباس کار و بدون آراستگی به کافه میرود تا از مرکز توجه مردان دور باشد. اما در سالگرد دستگیری پدرش، زخم قدیمیاش دوباره سر باز میکند و تأثیرات جدید و جدی بر زندگی و کارش میگذارد. در این میان، نورا با ورود مردی که یکی از بیمارانش بوده، به دنیای جنایی تازهای کشیده میشود و قتل و تعقیب و گریز دوباره آغاز میشود. پدر نورا، آرون نیرلینگ، که در ابتدا به عنوان یک شهروند خوب و وظیفهشناس شناخته میشد، پس از کشف بقایای زنی بیستوپنج ساله در زیرزمین خانهاش، به عنوان قاتل زنجیرهای شناخته میشود. این کشف، زندگی نورا را به شدت تحت تأثیر قرار میدهد و او را در وضعیتی قرار میدهد که باید با گذشتهی تاریکش روبرو شود. فریدا مکفادن با خلق شخصیتهای جنایتکار و خطرناک و همچنین شخصیتهایی که بر خلاف میلشان به ماجرای جنایتها کشیده میشوند، داستانی پیچیده و مهیج را به تصویر میکشد که خواننده را تا آخرین صفحه درگیر خود میکند.
کتاب «در قفل» بهویژه برای علاقهمندان به داستانهای جنایی و معمایی که به بررسی عمیق روانشناسی شخصیتها و چالشهای اخلاقی میپردازند، انتخابی مناسب است. اگر به دنبال داستانی هستید که شما را درگیر کند و به بررسی عمیق احساسات و چالشهای انسانی بپردازد، این رمان میتواند انتخابی عالی برای شما باشد. با کشمکشها و پیچیدگیهای داستان، شما نمیتوانید این کتاب را زمین بگذارید و به راحتی از دنیای تاریک و پر از راز نورا خارج شوید. «در قفل» داستانی است که نشان میدهد چگونه گذشته میتواند بر زندگی حال و آیندهی یک فرد تأثیر بگذارد و چطور زنجیرههای جنایت میتوانند سرنوشت انسانها را رقم بزنند.
کیک حین بیرونآمدن از فر بوی مطبوع و دلپذیری میدهد. کیک وانیل است، کیک محبوبم. مادرم خیلی ساده با آرد، شکر، بیکینگ پودر، وانیل و تخممرغ درستاش کرد و نشانم داد چهطور مواد اولیهی خیس و خشک را جداگانه مخلوط و بعد همه را با هم ترکیب میکند. ازم درخواست کمک کرد و من کمکاش کردم. از پختن شیرینی با مادرم خوشم نمیآید. اگر به من باشد، با کیک وانیلیِ جعبهای یا هر چیزی که از قفسهی نان و شیرینی سوپرمارکت خریداری شود کنار میآیم. مادرم قالب کیک را روی پیشخان آشپزخانه میگذارد و دستکشهای صورتیرنگاش را درمیآورد. دو تا قالب کیک به چشم میخورد چون قرار است کیک چندطبقه درست کند. سفارش خودم بود، یک کیک وانیلی چندطبقه با لایهی پنیر خامهای. الان میتونیم لایهی روش رو بریزیم؟ با شنیدن این سؤال دستهایش را به کمرش میزند. چنین مادری است. مادرم احتمالاً شبیه مادرهایی است که در کتابها دربارهاش مینویسند. هر شب برایمان شام درست میکند، حواسش به همهی تکالیفم هست و خودش یکتنه خانه را از بالا تا پایین تمیز میکند (مسئولیت نظافت اتاقم عملاً با خودم است، اما اگر تنبلی کنم و از زیرش در بروم، بیشتر مواقع جورم را میکشد). هر وقت همسایههایمان مریض شوند، بهشان سر میزند و با یک ظرف بزرگ سوپ نودل مرغ یا یک ظرف خوراک گوشت به عیادتشان میرود. نورا، میدونی که باید اجازه بدیم کیک خنک شه، بعد لایه رو روش بریزیم. وگرنه درجا آب میشه. متفکرانه میگویم: «خب، پس بعدش میتونیم لایهی دوم رو روش بریزیم.» لبخندی گوشهی لب مادرم مینشیند. او زیاد لبخند میزند. حین لبخندزدن گونهاش چال میافتد و باعث میشود غبغباش بزرگتر به نظر برسد. وقتی با پدرم ازدواج کرد، نحیف بود. تقریباً یک تکه استخوان بود، اما الان تغییر کرده است. من اینطوری بیشتر دوستاش دارم. چه کسی خوشش میآید یک مشت استخوان را بغل کند؟ اما پدرم مدام میگوید باید وزنش را کم کند. دائم این موضوع را گوشزد میکند. باید صبور باشی.
کلیه حقوق این سایت متعلق به کتابفروشی آنلاین «کتابخون» میباشد.
2020 © Copyright - almaatech.ir