کتاب سینمای ناصر تقوایی نوشتهٔ رضا غیاث و سعید عقیقی، اثری تحلیلی و جامع دربارهٔ زندگی و آثار یکی از مهمترین کارگردانان سینمای ایران است. این کتاب که توسط نشر چشمه منتشر شده، به بررسی دقیق و همهجانبهٔ فیلمها و مستندهای ناصر تقوایی میپردازد و تلاش میکند تا دستاوردهای هنری او را در طول نزدیک به شش دهه فعالیت سینمایی تحلیل کند.
ناصر تقوایی، کارگردانی صاحبسبک و تأثیرگذار در سینمای ایران، همواره بهعنوان یک هنرمند مستقل و خلاق شناخته شده است. این کتاب با نگاهی عمیق به آثار او، از مستندهای اولیه تا فیلمهای بلندش، سعی دارد تا وجوه مختلف هنر تقوایی را بررسی کند. نویسندگان کتاب، رضا غیاث و سعید عقیقی، با تحلیل دقیق فیلمهایی مانند آرامش در حضور دیگران، صادقکرده، نفرین، داییجان ناپلئون و کشتی یونانی، به جزئیات کارگردانی، فیلمنامهنویسی و سبک بصری تقوایی میپردازند.
یکی از نقاط قوت این کتاب، پرداختن به اقتباسهای سینمایی تقوایی از آثار ادبی، بهویژه داستانهای غلامحسین ساعدی است. نویسندگان نشان میدهند که چگونه تقوایی با افزودن دیالوگهای قدرتمند و تغییرات خلاقانه، داستانهای ادبی را به اثری سینمایی تبدیل میکند. همچنین، کتاب به چالشها و محدودیتهایی که تقوایی در طول فعالیت حرفهای خود با آنها مواجه بوده، اشاره میکند و تصویری کامل از مسیر هنری او ارائه میدهد.
این کتاب به علاقهمندان به سینمای ایران و بهویژه دوستداران آثار ناصر تقوایی پیشنهاد میشود. اگر به تحلیل فیلم و بررسی سبکهای کارگردانی علاقه دارید، این کتاب منبعی ارزشمند برای شما خواهد بود. همچنین، دانشجویان و پژوهشگران سینما میتوانند از این اثر بهعنوان مرجعی برای مطالعهٔ سینمای ایران استفاده کنند. خواندن این کتاب به کسانی که به تاریخ سینما و تأثیر ادبیات بر سینما علاقهمندند نیز توصیه میشود.
«آنچه به اقتباس تقوایی اعتبار بیشتری میبخشد افزودن دیالوگهای قدرتمند به صحنههایی است که اصولاً به تخیل خوانندهٔ داستان وابسته است. ساعدی ظاهراً به دو دلیل از فصل دونفرهٔ مهلقا و مرد جوان / علی بهسادگی میگذرد: نخست آنکه، به گواه تمامی لحظههای داستان، شخصیتهای فرعی تابعی از سرنوشت سرهنگاند و رفتارشان کمابیش مکانیکی است. مرد جوان و مهلقا در چند قطعهٔ متناوب با هم رودررو میشوند. مهلقا از رابطهشان ناراضی است. مرد جوان حرف او را میپذیرد و در فصل بیست و یکم ازدواج میکنند. رد شیوهٔ داستانپردازی ساعدی جایی جلوهگری میکند که شرایطی ساده بهتدریج تبدیل به وضعیتی هولآور و مهارنشدنی میشود؛ نشانهای از جهانی مالیخولیایی که سرنوشت تراژیک سرهنگ را به امری قابلتعمیم تبدیل میکند. پیرزنانی که میخواهند مهلقا را «عروس کنند»، حضور زنی بیچهره، و خودکشی برادر مرد جوان و سفر ملیحه نشان میدهد که تجسم نویسنده از واقعیت وابسته است به رویدادهای ذهنیتگرایانهای که راه خود را از واقعگرایی به سوررئالیسم باز میکنند و در چند صحنهٔ معیّن، مثل فصل عروسی، نشان میدهد که مسخ و فروپاشی شخصیت صرفاً صفت سرهنگ نیست و به امری فراگیر بدل شده است.دلیل دوم کمی پیچیدهتر است. ساعدی در ترسیم سرنوشت مهلقا و ملیحه میکوشد نشان بدهد که آنها دو روی یک سکهاند و به عبارتی عروسی مهلقا فرقی با سفر ملیحه ندارد. اما شخصیت ملیحه به واسطهٔ منحنی تحول خود (از دلبستگی به دکتر تا رفتن به سفر) نسبت به مهلقا عمق بیشتری دارد. مهلقا بهندرت از خودش حرف میزند، اما ملیحه در فصل نوزدهم، هنگام گفتوگو با منیژه، با طرحِ پیشآیندی ابهامانگیز و هوشمندانه از خودکشی دربارهٔ مرد چشمآبی، شخصیت چندبُعدی خود را تا حدی آشکار میکند.»
کلیه حقوق این سایت متعلق به کتابفروشی آنلاین «کتابخون» میباشد.
2020 © Copyright - almaatech.ir