مطالعات فرهنگی و اجتماعی کلاس مجموعه حاضر در هشت فصل تنظیم شده است که هر فصل، برآمده از پژوهشهایی است که پژوهشگر در طول سال گذشته مشغول آن بوده است. در فصل نخست، صدیقیان بخشی از نتایج پیمایش مطالعات ابعاد فرهنگی و اجتماعی کلاس درس خود را با عنوان «کلاس درس در دانشگاههای ایران» گزارش کرده است. در فصل دوم، ابراهیمآبادی به بررسی ابعاد روانشناختی ـ تربیتی کلاس درس میپردازد. وی بهطور خاص بر پدیده گریز از یادگیری تأکید دارد. وی معتقد است، انگیزهها برای یادگیری بهعنوان بنیادیترین کارکرد دانشگاه و کلاس درس تا حدود زیادی از بین رفته و نمره گرفتن و امتیاز گرفتن در قالب دریافت مدرک تحصیلی، جایگزین این مهم شده است. در فصل سوم، اصغری نارضایتی از کلاس درس در دانشگاههای ایران را بهعنوان چالش اساسی بررسی میکند. هدف وی در این پژوهش، نشان دادن ماهیت و چگونگی این نارضایتی بر اساس تجربهها و دیدگاههای دانشجویان تحصیلات تکمیلی و استادان دانشگاهها بوده است. در فصل چهارم، نجاتی حسینی تلاش کرده است که تجربهای تاریخی ـ زیستی دو نسل از استادان را در دانشگاههای ایران به ما نشان دهد. وی تأکید میکند که تجربه زیسته بینانسلی، امری است که در مطالعات پیشین از آن غفلت شده است و بر همین اساس، از طریق مصاحبههای کیفی و نتایج نشستهای تجربه زیسته کلاس درس، تلاش کرده است عناصری از این تجربههای نسلی را شناسایی کند و مولفههای آن را برای ما شرح دهد. فصل پنجم با عنوان «چگونه کار جمعی در کلاس درس دانشگاهی ایرانی ناممکن میشود؟» موضوع پژوهش رضا صمیم است. جبار رحمانی، نیز پژوهش خود را درباره درسهای عمومی معارف اسلامی انجام داده است. وی میخواهد نشان دهد که چرا دانشگاهها در تربیت «سوژه متدین انقلابی» ناتوان بودهاند و چرا درسهای عمومی معارف، مخاطبان اندکی دارند و علاقه اندکی را نیز در بین دانشجویان بر میانگیزند؟ پاسخ اصلی وی این است که بار کردن معنای محدود و ایدئولوژیک از مذهب بر این درسها سبب بروز این مشکل شده است. کرم حبیبپور در فصل «سوم درس در دانشگاههای ایران: دو راهی جنسیتی» این پرسش را مطرح میکند که «آیا دختران و پسران در دانشگاههای ایران، تجربههای متفاوتی از کلاس درس از لحاظ نوع تعاملات، نگرش به استادها، نگرش به دانشگاه، ورود به دانشگاه، ادامه تحصیل و... دارند؟ و در صورت وجود، این تجربه متفاوت، تا چه اندازه بازتاب تقسیمهای جنسیتی در جامعه است و به تداوم و بازتولید چنین تقسیمی کمک میکند؟ وی به این گزاره باور دارد که «محتوای کلاس درس در دانشگاههای کشور، امری جنسیتی و دوراهه است؛ اگرچه صورت آن بهلحاظ کمی و جمعیتی زنانه است، اما در واقع با محتوایی مردانه عرضه میشود.» عباس کاظمی در فصل آخر کتاب، درباره روزمره شدن دانشگاه و زندگی روزمره کلاس درس از نگاه استادان و دانشجویان صحبت کرده است. وی ضمن تشریح تحول فرهنگی در دانشگاه که از آن با عنوان روزمره شدن دانشگاه یاد شده است، تلاش میکند مولفههای روزمرگی دانشگاه و کلاس درس را از نگاه استادان و دانشجویان، مورد کاوش قرار دهد. از نظر وی، همگانی شدن خواست دانشگاه، موجب روزمرگی بیشتر آن شده است.