کتاب «الاغ کتابخوان» اثر غلامرضا آبروی، مجموعهای از داستانهای کوتاه و طنز با مفاهیم اخلاقی برای نوجوانان است. این کتاب شامل داستانهایی با رویکردی خاص و زبانی طنز است و مخاطبان را به دنیایی از ماجراهای متفاوت میبرد. برخی از داستانهای این مجموعه عبارتاند از: الاغ کتابخوان، سکه.هایی که عسل شد، مسافر غریب، معمای عجیب، دزد کتیبه، بهترین جواب، جوجههای مرغ بریان. در بخشی از داستان «الاغ کتابخوان» میخوانیم: فردی در مجلس حاکم به شوخی میگوید که این الاغ باهوش است و میتواند خواندن یاد بگیرد. حاکم هم عصبانی میشود و به او دو هفته مهلت میدهد تا الاغ را باسواد کند.
کتاب «الاغ کتابخوان» مجموعهای از داستانهای طنزآمیز است که هر داستان به صورت مجزا به موضوعی جذاب و آموزنده میپردازد و مخاطب نوجوان را با ماجراهای بامزه و سرگرمکننده همراه میکند. مفاهیم اخلاقی موجود در داستانها: آموزش ارزشهای انسانی مانند صداقت، تلاش، احترام به دیگران و مسئولیتپذیری، پرهیز از رفتارهای ناپسند مانند حسادت، غرور و تنبلی، اهمیت یادگیری و کتابخوانی به عنوان راهی برای رشد فکری و اخلاقی، تأکید بر مهربانی و کمک به دیگران، ویژگی طنز داستانها:، استفاده از موقعیتهای کمیک و شوخیهای ظریف برای جذب مخاطب نوجوان، روایتهایی که با زبان ساده و شیرین، نکات اخلاقی را به شکل غیرمستقیم و جذاب منتقل میکنند، بهرهگیری از شخصیتها و موقعیتهای بامزهای مانند الاغی که قرار است کتابخوان شود، که هم سرگرمکننده است و هم پیامهای عمیق دارد، این ترکیب طنز و آموزش اخلاقی باعث میشود کتاب برای نوجوانان جذاب و در عین حال آموزنده باشد و آنها را به تفکر درباره رفتارهای خود و ارزشهای انسانی ترغیب کند.
نوجوانان و جوانانی که به داستانهای کوتاه و طنز با مضامین اخلاقی و آموزنده علاقهمندند. دوستداران داستانهای طنزآمیز و خلاقانه که میخواهند با زبانی ساده و شیرین به مسائل روزمره و اخلاقی نگاه تازهای بیندازند. والدین و مربیانی که به دنبال کتابی جذاب و آموزنده برای تقویت مهارتهای خواندن و تفکر اخلاقی در کودکان و نوجوانان هستند. کسانی که میخواهند از طریق داستانهای طنز، مفاهیم انسانی مانند صداقت، تلاش، مهربانی و احترام به دیگران را به نوجوانان منتقل کنند. این کتاب با زبان روان، طنز ظریف و داستانهای متنوع، هم سرگرمکننده و هم آموزنده است و برای گروه سنی نوجوانان و جوانان مناسب میباشد.
بهلول همان طور که الاغ را نوازش میکرد گفت: «بگو گوش میکنم. » مرد که از خستگی و گرما کلافه بود کنار دیوار نشست و گفت: ساعتی پیش در مجلس حاکم مهمان بودم یکی از دوستان حاکم این الاغ را برای او هدیه آورده بود. هر کس به طعنه و شوخی درباره الاغ چیزی میگفت. من هم خواستم حرفی بزنم تا از دیگران عقب نمانده باشم. به شوخی گفتم که این الاغ باهوش است و میتواند خواندن یاد بگیرد. حاکم که از شوخیهای ما جلوی مهمانش به تنگ آمده بود، خشمگین شد و به من دو هفته مهلت داد تا این الاغ را با سواد کنم و به او تحویل بدهم.
کلیه حقوق این سایت متعلق به کتابفروشی آنلاین «کتابخون» میباشد.
2020 © Copyright - almaatech.ir