کتاب منصور آسمان اختصاص دارد به قصههایی از زندگی سرلشکر شهید منصور ستاری یکی از شهدای والامقام دیار 15 خرداد (دشت ورامین). این کتاب به قلم خانم شعله جهانگیری نوشته و توسط انتشارات رسول آفتاب منتشر شده است. «منصور آسمان» روایتی از زندگی شهید سرلشکر منصور ستاری است. دارای چندین عنوان از جمله: تنور داغ، جای خالی پدر، منصور مهربان، دستان کوچک نانآور، باید دل کند، قبولی، ارتشی مردمی، قول مشهد، ماسک، جانباز گمنام، تلاش مستمر، غذارسانی، مأموریت، نمایش قدرت، دیدار آخر و ارتباط با مذهبیون را شامل میشود.
منصور مهربان
ناصر مقداری پول برای خرید کفش و لباس منصور کنار گذاشته و با همراهی تهران شده بودند. منصور میان گل و گشت مغازههای رنگارنگ و جنسهای جورواجور کاسبها، مدام حرفش را تکرار میکرد و ناصر را کلافهتر.
- ناصر تو رو خدا اول برام فرهنگ لغت و کتاب راهنمای انگلیسی بخر، هر چه قدرش موند، برام کفش و لباس بخر. ناصر دلخور از اصرارهای او، ابرو بالا کشید و چشمهایش را درشت کرد و گفت: «چرا نمیفهمی؟! این کتابا خیلی گرونن. الان لباس و کفش واجب تره.»
- نه نمی خوام. اول متاب بخر. برای من اون واجب تره!
- اصلاً به من چه. جواب مادر و خودت می دی. فهمیدی؟
منصور خوشحال از راضی شدن ناصر، چشمی گفت و ادامه داد: «داداش تو فقط ناراحت نشو. باشه؟»
- خوبه خوبه! خودتو لوس نکن. بالاخره کار خودتو کردی.
- راستی! می خوام برای فخری هم یه روسری قرمز بخرم. خیلی وقته پول تو جیبیمو جمع کردم. می خوام فخری رو خوشحال کنم. مادر نگاهی به کتابها انداخت و گفت: «خوب کاری کردی. این کتابا همونی بود که میخواستی؟»
بعد به کفش و لباسها اشاره کرد و گفت: «مبارکت باشه مادر. جنسشون دوام زیادی نداره، ولی عیبی نداره. شریک عمرت که نیستن!» ….
کلیه حقوق این سایت متعلق به کتابفروشی آنلاین «کتابخون» میباشد.
2020 © Copyright - almaatech.ir