کتاب «رانندگی برای خانم دیزی»، نمایشنامهای نوشتهٔ «آلفرد یوری» است که اولینبار در سال 1987 انتشار یافت. داستان در جنوب آمریکا و در سال 1948، اندکی قبل از «جنبش حقوق مدنی» رقم میخورد. «دیزی ورتام»، زنی یهودی، 72ساله، ثروتمند و با زبانی تندوتیز، پس از این که یکبار دیگر هنگام رانندگی دچار سانحه میشود، درمییابد که پسرش «بولی» برای او یک راننده استخدام کرده است. رانندهای که برای این کار استخدام شده، مردی سیاهپوست به نام «هوک» است که از همان ابتدا متوجه میشود که قرار است رابطهٔ پیچیده و سختی با خانم «دیزی» داشته باشد. اما این دو شخصیت در طول صحنههایی بهیادماندنی که 25 سال از زندگی آنها را شامل میشود، علیرغم تفاوتهای خود بهتدریج به یکدیگر نزدیک میشوند و میآموزند که میتوانند بر دیگری اتکا داشته باشند.
میدانیم که نمایشنامه متنی است که برای اجرا بر روی صحنه و یا هر مکان دیگری نوشته میشود. هر چند این قالب ادبی شباهتهایی به فیلمنامه، رمان و داستان دارد، شکل و فرم و رسانهای جداگانه و مستقل محسوب میشود. نخستین نمایشنامههای موجود از دوران باستان و یونان باقیماندهاند. نمایشنامهها در ساختارها و شکلهای گوناگون نوشته میشوند، اما وجه اشتراک همهٔ آنها ارائهٔ نقشهٔ راهی به کارگردان و بازیگران برای اجرا است. بعضی از نمایشنامهها تنها برای خواندن نوشته میشوند؛ این دسته از متنهای نمایشی را کلوزِت (Closet) نامیدهاند. از مشهورترین نمایشنامهنویسهای غیرایرانی میتوان به «آیسخولوس»، «سوفوکل»، «اوریپید» (یونان باستان)، «شکسپیر»، «هارولد پینتر» (انگلستان)، «مولیر» (فرانسه)، «هنریک ایبسن» (نروژ)، «آگوست استریندبرگ» (سوئد)، «برتولت برشت» (آلمان)، «ساموئل بکت» (ایرلند) و «یوجین اونیل» (آمریکا) اشاره کرد. نام برخی از نمایشنامهنویسهای ایرانی نیز «بهرام بیضائی»، «عباس نعلبندیان»، «اکبر رادی»، «غلامحسین ساعدی»، «بهمن فُرسی»، «محسن یلفانی»، «نغمه ثمینی»، «محمد رضایی راد»، «محمد یعقوبی»، «محمد رحمانیان»، «علیرضا نادری» و «محمد چرمشیر» بوده است.
این کتاب را به دوستداران ادبیات نمایشی آمریکا و قالب نمایشنامه پیشنهاد میکنیم.
«دیزی: بس کن، نمیتوانم بخوانم نمیتوانم بخوانم. دیوانهام میکند. اگر الفبا بلدی پس میتوانی بخوانی. فقط نمیدانی که میتوانی بخوانی. من به یکسری از احمقترین کودکانی که خدا روی پهنهٔ زمین قرار داده درس دادم و مطمئن شدم همهشان آنقدر سواد دارند که سنگ قبر بخوانند. نامش باوئر است. با با با با باوئر. صدای این «با» شبیه چه حرفی است؟
هوک: شبیه ب.
دیزی: صدالبته. با باوئر. ئر ئر ئر ئر ئر. با او ئر. ئر بخش پایانی است. چه حرفی شبیه ئر است؟
هوک: ر؟
دیزی: پس حرف اول هست...
هوک: ب.
دیزی: و حرف آخر...
هوک: ر.
دیزی: ب ر. ب ر. ب ر. بر. بر. بر. خیلی شبیه باوئر است، نه؟
هوک: البته که هست، خانم دیزی. همین است؟
دیزی: همین است. حالا همانطور که بهت گفتم برو آنجا و دنبال سنگ قبری بگرد که با ب آغاز شود و با ر پایان یابد؛ این همان باوئر است.
هوک: نگران آنچه آن میان میآید نیستیم؟
دیزی: الان نه. همین که گفتم کافی است تا پیدایش کنی. حالا برو.
هوک: بله خانم.
دیزی: و اینجا نیا و بگو نمیتوانی بخوانی.
هوک: خانم دیزی...
دیزی: باز چه شده؟
هوک: قدر این را میدانم، خانم دیزی.
دیزی: مسخره نباش! کاری نکردم. حالا میشود بجنبی؟ دارم آب میشوم اینجا.»
کلیه حقوق این سایت متعلق به کتابفروشی آنلاین «کتابخون» میباشد.
2020 © Copyright - almaatech.ir