«تولد در کالیفرنیا» نوشتهٔ هدی سادات حامی در عهد مانا چاپ شده است. این داستان به روایت تحول روحی ستوده یارمحمدی و آشنایی او با دین و پیداکردن راهی جدید در زندگیاش میپردازد. در کتاب تولد در کالیفرنیا با سیر زندگی ستوده یار محمودی آشنا میشویم. او در انگلیس تحصیل و زندگی میکرد که اتفاقاتی باعث آشنایی او بافرهنگ دینی میشود و پس از آن تحولی درونش رخ میدهد که تصمیم میگیرد حضور خدا را در زندگیاش هر لحظه بیشتر کند. یکی از راههایی که او برای پیشروی در این مسیر برمیگزیند، خدمت به خلق است که به این سیروسلوک عرفانی او رنگبویی متفاوت میدهد.
کتاب «تولد در کالیفرنیا» نوشته هدی سادات حامی خاطرات ستوده یار محمودی است. این کتاب که جدیدترین اثر از مجموعه تولد دوباره است تحت نظارت بهزاد دانشگر نگاشته شده است. در این مجموعه سوژهها افرادی هستند که ناگهان در بحبوحه زندگی گمشده خود را پیدا میکنند و همین نور هدایت سبب میشود تا جهانشان را تغییر دهند و سپس در پی آن باشند که این نور را به افراد دیگری که در جستجویش هستند برسانند. در این کتاب با دختری همراه هستیم که در اوایل دوران نوجوانی همراه خانواده به انگلستان مهاجرت میکند؛ اما پرورش در این محیط غربی به همراه نگاه ضداسلامی که به واسطه حادثه یازده سپتامبر ترویج میشد سبب دوری او از دین و معنویت میگردد. او سالها بعد همراه همسرش به آمریکا مهاجرت میکند. خانم یار محمودی باوجود موفقیت در رشته هنری و حضور در کشوری پیشرفته اما به طور دائمی و ناخواسته سرگشتگی و عطش را در وجودش احساس میکند. او سرانجام با مشاهده یک رؤیای صادقه و شرکت در جلسات حدیث کساء دوستش آن نوری که سالها گمکرده بود را بازمییابد. او آهستهآهسته با معارف دین و مکتب شیعه آشنا میگردد و پس از بازگشت به ایران نیز تلاش میکند از هنرش برای خدمت به اسلام و اهلبیت استفاده کند.
این کتاب به دوستداران مطالعهٔ زندگینامه و روایتهایی با موضوعات دینی و تحول شخصی پیشنهاد میشود.
حدیث کساء و حس حال خوبش باعث شد که نسبت به خواندن دعاهای دیگر هم مشتاق شوم یکی دو روز بعد لپتاپ را روشن کردم و در جستوجوی گوگل تنها یک کلمه نوشتم: «دعا» یکی از صفحات را باز کردم بالای آن نوشته شده بود دعای عرفه شروع به خواندن کلمات عربی کردم و بلافاصله معنیاش را نگاه کردم: خدایا تو پناهگاه منی زمانی که راهها با همه وسعتشان درماندهام کنند. معبودی جز تو نیست و من از آمرزشخواهانم احساس میکردم آن کلمات آسمانی دستم را گرفتهاند و راه توبه را قدمبهقدم نشانم میدهند. سرم را انداخته بودم پایین و به قطرات اشکی که روی زمین میافتاد نگاه میکردم. این جملات عاشقانه فقط میتوانست از یک نگاه عمیق و زیبا جان بگیرد. باورم نمیشد که این کلام امام حسین است. امامی که همیشه او را با مفهوم جنگ و خون و شمشیر میشناختم همان روز بود که فهمیدم در این راه میتوانم لحظهبهلحظه عاشق شوم. بلافاصله صوت دعا را روی کارت حافظه هدفون ذخیره کردم. دلم میخواست بارهاوبارها آن عاشقانه زیبا را گوش کنم آن قدر که برای همیشه در قلب و جانم رسوب کند.
کلیه حقوق این سایت متعلق به کتابفروشی آنلاین «کتابخون» میباشد.
2020 © Copyright - almaatech.ir