کتاب "خاکسپاری دوم بانوی مرگ" نوشته نیما اکبرخانی یک رمان جذاب در ژانر امنیتی است که برای مخاطبان نوجوان و بزرگسال مناسب است. نیما اکبرخانی، نویسندهای پرآوازه در حوزه رمانهای امنیتی و سیاسی، با نوشتن آثار پیشین خود مانند "اثریا" و "عزرائیل" توانسته است جایگاه ویژهای در میان خوانندگان و منتقدان ادبی پیدا کند و در جوایز معتبری همچون جایزه جلال آلاحمد نیز خوش بدرخشد.
خلاصه داستان
رمان "خاکسپاری دوم بانوی مرگ" در پسزمینه افزایش تنشها و درگیریها میان جمهوری اسلامی ایران و رژیم اسرائیل در سطح سیاسی و امنیتی در سالهای اخیر قرار دارد. داستان کتاب بر محور دو شخصیت اصلی میچرخد:
مجتبی میثمی: یک نیروی اطلاعاتی ایرانی که تمام عمر خود را در سایه برای حفظ منافع کشور صرف کرده است. او از دوران نوجوانی در دفاع مقدس حضور داشته و با کمک فرماندهان گمنام و شجاعش رموز کار امنیتی را فراگرفته است. مجتبی میثمی در عملیات برونمرزی بسیاری شرکت کرده و نقشههای دشمنان ایران را ناکام گذاشته است.
راشل هرتزوگ: یک افسر خبره موساد که توانسته افراد زیادی را که دشمن اسرائیل بودهاند، به شکلی حرفهای حذف کند. او به دنبال مردی است که نامش را نمیداند؛ اما بسیاری از نقشههای آنان را در منطقه خراب کرده است.
محور داستان
در این رمان، دو نیروی اطلاعاتی بسیار قوی، ناخواسته در مقابل یکدیگر قرار میگیرند. مجتبی میثمی و راشل هرتزوگ، هر دو با تمام توان و تجربه خود سعی در پیشبرد اهداف خود دارند. درگیریها و رویاروییهای این دو شخصیت کارآزموده، جذابیت و کشش زیادی به داستان میبخشد و مخاطب را تا انتها میخکوب نگه میدارد.
موضوعات و ویژگیها
مسائل امنیتی و سیاسی معاصر: داستان به مسائل امروز غرب آسیا و تنشهای سیاسی و امنیتی میان ایران و اسرائیل میپردازد.
شخصیتپردازی قوی: شخصیتهای اصلی داستان دارای عمق و پیچیدگیهای خاص خود هستند که خواننده را با آنها همذاتپنداری میکند.
داستانی پرهیجان و مهیج: رمان با ایجاد صحنههای پرتنش و درگیریهای جذاب، هیجان و اشتیاق خواننده را برمیانگیزد.
زبان و سبک نگارش: نیما اکبرخانی با سبک نوشتاری روان و داستانگویی ماهرانه، توانسته است داستانی جذاب و خواندنی خلق کند.
این کتاب را به افرادی که به رمانهای امنیتی، داستانهای سیاسی و مسائل معاصر غرب آسیا علاقهمندند، پیشنهاد میکنیم. همچنین، کسانی که به دنبال داستانهایی با شخصیتهای قوی و درگیریهای جذاب هستند، از خواندن این کتاب لذت خواهند برد.
تکتیرانداز پشت سرش بود. قصد داشتند اسیرش کنند به باسنش شلیک کرده بود؛ درست هم زده بود. آدم لگن شکسته، لنگ و کند نیست فلج است؛ یک متر هم توان جابهجایی ندارد. ماهیچههایی که استخوان لگن را پوشانده رگ زیادی ندارد و کسی از خونریزی از ناحیهی لگن بهسرعت نمیمیرد با آدمهای کاربلدی روبهرو شده بود. فکر کرد تبلت هنوز محکم در دستش بود. دکمهی بغلش را نگه داشت و میانبری که پیشتر برای چنین وقتی طراحی شده بود را بالا آورد و فشار داد. پنجرهی تأیید باز شد. گلولهی دوم دست راستش را از مچ کند. فهمید فاصلهی تکتیرانداز خیلی کمتر از چیزی است که فکر میکرده و فهمیده دارد چه میکند. نگاه کرد به تبلت و دید قبل از اصابت دست راست توانسته آخرین وظیفهی خودش را انجام دهد. تبلت داشت بهسرعت روند غیرقابلبازگشت نابودی اطلاعاتش را انجام میداد.
کلیه حقوق این سایت متعلق به کتابفروشی آنلاین «کتابخون» میباشد.
2020 © Copyright - almaatech.ir