عشق هرگز فراموش نمی کند اثر سالی هپ ورث کتاب عشق هرگز فراموش نمی کند : یک روز جک به خانه آمد تا مرا جایی ببرد. به خودم زحمت نمی دهم که یه باد اورم دقیقا چه زمانی بود و قرار بود کجا برویم. فرض کن جواب را هم پیدا کردم برای چه کسی اخمیت دارد؟ به اتاقی رفتیم که دور تا دورش صندلی چیده شده بود و من یک کتاب باریک برداشتم تا بهانه ای برای حرف نزدن با جک داشته باشم.