کتاب اعتماد به نفس به روایت مدرسه دوباتن، یکی از آثار معتبر و جذاب در زمینه روانشناسی است که به بررسی و تحلیل یکی از مهمترین ویژگیهای شخصیتی انسان، یعنی اعتماد به نفس، میپردازد. این کتاب در قالبی ساده و روان، راهکارهایی عملی برای تقویت و بهبود این ویژگی ارائه میدهد و در عین حال به نقد و تحلیل عواملی میپردازد که ممکن است مانع از ایجاد و تقویت اعتماد به نفس در افراد شوند.
کتاب با نگاهی واقعگرایانه به موضوع اعتماد به نفس میپردازد و برخلاف بسیاری از منابع که این ویژگی را بهعنوان یک توانایی ذاتی یا مهارت فردی معرفی میکنند، آن را بهعنوان نتیجه تعامل پیچیدهای از عوامل اجتماعی، فرهنگی و شخصیتی در نظر میگیرد. نویسنده در این کتاب تلاش میکند تا نشان دهد که اعتماد به نفس نه چیزی است که بتوان به سادگی از آن برخوردار شد، بلکه به عواملی همچون تجارب گذشته، شرایط محیطی و حتی ارزیابیهای بیرونی بستگی دارد.
محتوای کتاب بر دو محور اصلی تمرکز دارد: اول، بررسی عواملی که باعث کمبود اعتماد به نفس در افراد میشود، و دوم، ارایه راهکارهایی برای تقویت آن. نویسنده بر این باور است که بسیاری از ما به دلیل تجارب منفی و ارزیابیهای نادرست از خودمان، به تدریج احساس بیاعتمادی نسبت به تواناییهای خود پیدا میکنیم. کتاب در این بخش به تحلیل عواملی چون انتقادهای مکرر، مقایسه با دیگران، و انتظارات اجتماعی و فرهنگی از افراد میپردازد که باعث میشود اعتماد به نفس در افراد کمرنگ شود.
راهکارهایی که در این کتاب برای تقویت اعتماد به نفس پیشنهاد میشود، شامل تغییر نگرش نسبت به خود، یادگیری از اشتباهات گذشته و مواجهه با ترسها و ناامنیها است. باتلر به مخاطب توصیه میکند که باید از خود پذیرش بیشتری داشته باشیم و به جای تمرکز بر نقصها، بر تواناییها و دستاوردهای خود تکیه کنیم.
کتاب اعتماد به نفس برای کسانی که به دنبال بهبود کیفیت زندگی شخصی و حرفهای خود هستند، پیشنهاد میشود. این کتاب بهویژه برای افرادی که در موقعیتهای اجتماعی و حرفهای با کمبود اعتماد به نفس مواجه هستند، مفید است. همچنین، افرادی که درصدد شناخت عمیقتری از عوامل روانشناختی مؤثر بر اعتماد به نفس هستند و میخواهند این ویژگی را در خود تقویت کنند، میتوانند از این کتاب بهرهمند شوند.
«مسئلهٔ کذایی ذهن و بدن یکی از مهمترین و (بهشکلی موذیانه و بیسروصدا) دشوارترین مسائل پیچیدهٔ فلسفه و، از آن مهمتر، زندگی روزمره است.مسئله از این واقعیت نشئت میگیرد که دیگران ناخودآگاه و سرسختانه ما را به جسممان ( که البته شامل چهرهمان هم میشود) مربوط میکنند. ظاهر ما عاملی بسیار مهم است که ماهیت و شخصیتمان را در چشم دیگران تعیین میکند. هرقدر هم مدح ایدئولوژیهای کمتر سختگیرانه را بگوییم، در دنیای واقعی، اینکه «ما» که هستیم با اینکه چگونه مینماییم یکی گرفته میشود.همه میپندارند چهرهٔ دلنشین صاحبی مهربان و خیرخواه دارد و صورت بزرگ و برافروخته و چشمان ریز صاحبی عصبانی و بدگمان. اطمینان داریم که هویت شخصی از ظاهر جسمانی جداییناپذیر است.بااینحال، استثنایی قابلتوجه بر این قاعده وجود دارد: خودمان. وقتی نوبت به خودمان میرسد، میدانیم - معمولاً با تأسف فراوان و مداوم - مسلماً آن چیزی نیستیم که به نظر میرسیم. کاملاً از شکاف عمیق میان شناختی که از خودمان داریم و تأثیری که چهرهمان بر دیگران میگذارد باخبریم. شاید درونمان خودمان را مهربان، خلاق، کنجکاو، بانشاط و جوان بدانیم، اما در چهرهای که در آینه میبینیم بهشکلی ماندگار حالتی نقش بسته است که ما را خشن، جدی، خشک و خیلی شبیه عموهای نچسب سنوسالدار نشان میدهد. شاید جسارت کنیم و موی سرمان را این شکلی یا آن شکلی پوش بدهیم یا ظاهرمان را با پوشیدن ژاکتی روشنتر ملایم نشان دهیم یا کفشی جوانانه به پا کنیم یا به اینجاوآنجای بدنمان پودر و کرم بزنیم، اما هیچچیز هیچوقت حریف این بیعدالتی سهمگین نمیشود که ما را هدف گرفته است. مسئله فقط این نیست که فکر میکنیم ناخوشایندیم، چیزی مهمتر حس میکنیم. حس میکنیم آنچه مینماییم نیستیم - انگار ما را بهعنوان سفیر کشوری، بهزور، به این دنیا فرستادهاند، کشوری که درواقع ساکنش نیستیم یا به آن احساس نزدیکی نمیکنیم.جستارنویس انگلیسی، جورج اورول، زمانی گفت در چهلسالگی همه چهرهای دارند که لایقش هستند. این حرف همانقدر بیمعنی و ظالمانه است که بگوییم همه بیماری یا درآمد یا سرنوشتی دارند که سزاوارش هستند. هیچکس، حتی با چهل سال تلاش و عزمی درونی، نتوانسته است قیافهاش را چنان عوض کند که هویتش درستتر منعکس شود. کسی که نصف بیشتر عمرش با تمام وجود به این فکر میکند که دماغش قلمی شود نمیتواند فقط با فکر کردن دماغ گندهاش را حتی ذرهای هم کوچک کند.»
کلیه حقوق این سایت متعلق به کتابفروشی آنلاین «کتابخون» میباشد.
2020 © Copyright - almaatech.ir