کتاب شاهنامه ابومنصوری، پژوهش و تصحیح محمد دهقانی، یکی از کهنترین متون به جا مانده از ادبیات منثور فارسی است که قدمتی بس عظیم دارد. این شاهنامه منثور که به فرمان ابومنصور محمد بن عبدالرزّاق، سپهسالار سامانی، گردآوری شده، جلوهای از زبان و فرهنگ ایران در عصر ساسانی و اوایل دوران اسلامی است و به واقع پلی است میان روایتهای پهلوی و شاهنامه فردوسی. کتاب شاهنامه ابومنصوری بیش از آنکه فقط یک متن تاریخی باشد، سندی زنده از مبارزه فرهنگی ایران با تلاطمهای تاریخی و زبانی، و ویژگیهای بیبدیل زبان و ادبیات فارسی است. این اثر با مطالعه و پژوهش محمد دهقانی جان تازهای گرفته و اکنون در اختیار دوستداران ادب و فرهنگ ایران قرار دارد. اگر میخواهید به ریشههای فرهنگ ایران باستان پی ببرید و به درکی نو از شاهنامه دست یابید، این کتاب بهترین نقطه آغاز است.
پس از ورود اسلام و پایان یافتن حکومت ساسانی، سرزمین ایران همچنان از ریشههای فرهنگی پیشین خود بهرهمند بود. ایرانیان به حفظ و پاسداشت هویت و تاریخ کهنشان اهتمام ورزیدند و کوشش کردند تا عناصر فرهنگی مادری خود را در قالب آثار ادبی به نسلهای بعد منتقل کنند. شاهنامه ابومنصوری یکی از نخستین تلاشها برای بازسازی و ثبت تاریخ اسطورهای و پهلوانی ایرانزمین به زبان فارسی است. این کتاب فقط بخش مقدمهای چندصفحهای برجای گذاشته که به عنوان کهنترین نمونه نثر فارسی شناخته میشود. ابومنصور عبدالرزّاق که فرمان گردآوری این شاهنامه را صادر کرد، خود شخصیتی سیاسی و نظامی بود که در دوران پرتلاطم سامانیان نقش داشت و سعی داشت با مشروعنمایی از راه فرهنگ، جایگاه سیاسی خود را مستحکم کند. او فرمان داد تا شاهنامه پهلوی به فارسی برگردانده شود و بدین ترتیب هم یاد و خاطره شاهان پیشین و هویّت فرهنگی ایران حفظ و زنده بماند و هم نام او در تاریخ ماندگار گردد. در مقدمه این شاهنامه، انگیزه دیگری نیز ذکر شده؛ رقابت فرهنگی و ادبی ابومنصور عبدالرزّاق با امیر نصر سامانی که مردم را با ترجمه و منظومسازی «کلیله و دمنه» تحت تأثیر قرار داده بود. این تبادل فرهنگی نشانه بارزی از اهمیت و جایگاه شاهنامه و تلاش برای حفظ فرهنگ بومی در برابر تحولاتی است که در آن زمان رخ میداد. همچنین، از مطالب این شاهنامه مشخص میشود که فردوسی برای سرایش شاهنامه منظوم خود از متن ابومنصوری بهره برده است؛ به این معنا که شاهنامه ابومنصوری سند مهم و منبعی جدی برای فهم پیشینه و تحولات ادبی شاهنامه فردوسی است.
چرا باید شاهنامه ابومنصوری را خواند؟
این کتاب دریچهای است به نخستین گامهای انتقال و تطور شاهنامه از متن پهلوی به فارسی، که شناخت آن برای هر علاقهمند به ادبیات فارسی و فرهنگ ایران حیاتی است. با توجه به کهنگی و کهنای متن، مطالعه این شاهنامه میتواند تصویر روشنی از تحول زبان فارسی منثور ارائه دهد. پی بردن به علقهها و انگیزههای سیاسی و فرهنگی حاکمان سامانی در تجدید حیات فرهنگ ایرانی: این کتاب مثال بارزی است از پیوند سیاست و فرهنگ در تاریخ ایران، که به کوشندگان معاصر تاییدی بر اهمیت متون تاریخی میدهد. افزایش دانش تاریخی درباره ایران باستان و دوران پس از ساسانی: شاهنامه ابومنصوری حاصل تلاشی است که همزمان با رخدادهای سیاسی زمانه شکل گرفته و محتوایی ارزنده و متفاوت نسبت به شاهنامههای بعدی دارد. مطالعه متنی نادر و اثرگذار که تا به امروز کمتر بدان توجه شده است: این شاهنامه، با توجه به قدمت و ویژگیهایش، فرصتی است برای پژوهشگران ادبیات فارسی و تاریخ ایران تا وارد عرصههای کمتر کاوش شده شوند.
پژوهشگران و دانشجویان رشتههای زبان و ادبیات فارسی، ادبیات تطبیقی و تاریخ ادبیات، علاقهمندان به تاریخ فرهنگ ایران باستان و دوران انتقال به اسلام، افرادی که میخواهند با تاریخ شفاهی و مکتوب فرهنگ ایرانی آشنا شوند، خوانندگان حرفهای که دوست دارند متونی نادر و کهن را کاوش کنند و از اصالت زبان فارسی لذت ببرند و کسانی که علاقهمند به فهم دقیقتر و عمیقتر شاهنامه فردوسی پیش از سرایش آن هستند.
«هر کجا آرامگاه مردمان بوذ به چهارسوی جهان از کران تا کران این زمین را ببخشیذند و به هفت بهر کردند و هر بهری را یکی کشور خواندند. نخستین را اَرزه خواندند؛ دوم را سوت خواندند؛ سوم را فرددفش خواندند؛ چهارم را ویددفش خواندند؛ پنجم ووربرست خواندند؛ ششم را وورجرست خواندند؛ هفتم را که میان جهان است خنرسِ بامی خواندند و خنرسِ بامی این است که ما بذو اندریم و شاهان او را ایرانشهر خواندندی. و گوشه را امست خوانند و آن چین و ماچین است و هندوستان و بربر و روم و خزر و روس و سقلاب و سمندر و بُرطاس و آنکه بیرون از اوست سکه خواندند و آفتاب برآمذن را باختر و فروشذن را خاور خواندند و شام و یمن را مازندران خواندند و عراق و کوهستان را سورستان خواندند. و ایرانشهر از روذ آموی است تا روذ مصر، و این کشورهای دیگر پیرامون اویند. و از این هفت کشور ایرانشهر بزرگوارتر است به هر هنری. و آنکه از سوی باختر است چینیان دارند و آنکه از سوی راست اوست هندوان دارند و آنکه از سوی چپ اوست ترکان دارند و دیگر خزریان دارند و آنکه از راستر بربریان دارند و از چپِ روم خاوریان دارند و مازندریان دارند و مصر گویند از مازندران است و این دگر همه ایرانزمین است از بهر آنکه ایران بیشتر این است که یاذ کردیم. و بدان که اندر آغاز این کتاب مردم فراوان سخن گویند و ما یاذ کنیم گفتار هر گروهی تا دانسته شوذ. آن را که خواهذ برسذ و آن راهی که خوشتر آیذش بر آن بروذ. و اندر نامه پسرِ مقفّع و حمزه اصفهانی و مانندگان ایذون شنیذیم که از گاه آدمِ صفی صلواتالله و سلامُه علیه فراز تا بذینگاه که آغاز این نامه کردند پنج هزار و هفتصذ سال است. و نخستین مردی که اندر زمین پدیذ آمذ آدم بود.»
کلیه حقوق این سایت متعلق به کتابفروشی آنلاین «کتابخون» میباشد.
2020 © Copyright - almaatech.ir