کتاب مسافران جادههای سرد اثر مجید محبوبی این کتاب روایتی است از زندگی پسربچهای که در روزهای ابتدایی انقلاب اسلامی و درگیریهای کردستان و آذربایجان غربی با خروج مادر و خواهرش از منزل به دلیل اختلاف نظر با پدرش روبرو میشود. به دنبال این اتفاق پدر و پسربچه به دنبال یافتن رد و نشانی از مادر به راه میافتند و در مسیر جستجو هر دو به دست اشرار ضد انقلاب دستگیر میشوند اما در نهایت پدر آزاد و پسر گروگان باقی میماند. مهمترین گره داستان از ماجرای اسارت پسرک در دست این اشرار شکل میگیرد و آنچه که او میبیند و حس میکند. دربخشی از کتاب می خوانیم: درشکه سر و صداکنان، مثل یک گردباد میپیچید و جلو میرفت. هوا تاریک به نظر میرسید. لحظهای حس کردم در تودهای از غبار فرو رفتیم. همه جا مهگون و خاکستری شد. پدر در گلو فریاد زد: «برو حیوون!» و شلاق را پایین آورد. سرعت اسب مضاعف شد. درشکه با تمام سرعت از روی چیزی گذشت. من بند دلم پاره شد. فکر کردم الان است که همه کلهپا شویم؛ ولی پدر و اسب هر دو زرنگتر از این حرفها بودند که بگذارند درشکه چپ شود. حتی پدر، در آن حین تفنگ را برداشت و به طرف عقب چرخید و شلیک کرد. صدای انفجار گلوله در سکوت دشت و کوه پیچید. بوی باروت را در حلق خشکیدهام حس کردم و با ترس برگشتم که نگاهم را به عقب بیندازم.
کلیه حقوق این سایت متعلق به کتابفروشی آنلاین «کتابخون» میباشد.
2020 © Copyright - almaatech.ir