به نام خدا

یه کتاب خوب میتونه زندگیت رو عوض کنه!

02191306290
10 ٪
۷۵٬۰۰۰
۶۶٬۸۰۰
تومان
افزودن به سبد خرید

کتاب‌های مشابه







مثل ابراهیم









آیکون توضیحات کتاب

معرفی کتاب

کتاب «مثل ابراهیم» از موسسه شهید ابراهیم هادی که به زندگی‌نامه و خاطرات جانباز مدافع حرم حاج علی خاوری اختصاص دارد، با تلاش و همت گروه فرهنگی انتشارات شهید ابراهیم هادی به رشته تحریر درآمده است. این اثر ارزشمند، به خاطر شباهت‌های بارز در رفتار و سبک زندگی شگرف و پرمعنای حاج علی خاوری با شخصیت برجسته و محبوب شهید ابراهیم هادی، این نام را بر خود دارد و می‌توان آن را به نوعی تجلی‌گر روحیه ایثار و فداکاری در راه وطن و ارزش‌های انسانی و اسلامی دانست.

درباره کتاب مثل ابراهیم

این کتاب، نه تنها به افرادی که به تاریخ معاصر ایران و فرهنگ ایثار و شهادت علاقه‌مندند، بلکه به همه کسانی که به دنبال الگوهای انسانی و اخلاقی در زندگی خود هستند نیز پیشنهاد می‌شود. به ویژه برای جوانان و نوجوانان که در جستجوی نمونه‌های مثبت و سازنده برای پیشرفت و موفقیت در زندگی و گام برداشتن در مسیر حق و حقیقت‌اند، مطالعه این کتاب می‌تواند بسیار الهام‌بخش و انگیزشی باشد. در این کتاب، خواننده با جزئیات زندگی حاج علی خاوری آشنا می‌شود، از چالش‌ها و سختی‌هایی که او در حین خدمت به میهن و دفاع از حریم اهل بیت (علیهم‌السلام) با آن مواجه بوده، گرفته تا درس‌ها و تجربه‌های ارزشمندی که در این مسیر کسب کرده است. با خواندن این کتاب، به نوعی سفری روحانی و معرفتی به عمق انسانیّت و فداکاری را تجربه خواهید کرد. 

خواندن کتاب مثل ابراهیم را به چه کسانی توصیه می‌کنیم

اگر به دنبال درک عمیق‌تری از ارزش‌های انسانی و زندگی پرملال و پرچالش یک مدافع حرم هستید، کتاب «مثل ابراهیم» می‌تواند به‌عنوان یک فرصت منحصر به فرد در این مسیر در نظر گرفته شود. با خواندن آن، احساس نزدیکی بیشتری با دنیای واقعی و الهام‌بخش ایثار و از خودگذشتی پیدا خواهید کرد و در نهایت، موقعیتی برای تفکر و تأمل درباره ارزش‌ها و اصول انسانی را برای خود ایجاد خواهید کرد. 

در بخشی از کتاب مثل ابراهیم می‌خوانیم:

نزدیک منزل ما، پیرمرد و پیرزنی بودند که علی خیلی به آن‌ها کمک می­کرد. او همیشه از علی برای ما تعریف می­کرد و می­گفت: “بارها و بارها تو کوچه وقتی می­دید لوازم سنگین دارم کمکم می­کرد”. یک بار شوهر اون خانم گفت: “داشتم می‌رفتم داروخانه، علی من رو که دید ترمز کرد و به زور سوارم کرد. با هم رفتیم داروخانه، نیم ساعتی معطل شدیم؛ داروها رو گرفتیم و باز دوباره من رو تا خونه رسوند”. علی خیلی به سپاه علاقه داشت و برای ورود به سپاه متوسل شد به شهید سید مجتبی علمدار؛ با یکی از رفقا رفتند مازندران زیارتش و آن‌جا حقوق سه ماهه اولش را نذر کرده بود؛ ماه اول نذر خانم حضرت زهرا (س)، ماه دوم نذر امام حسین (ع) و سومین حقوقش را نذر آقا قمربنی‌هاشم (ع) بود. وقتی پذیرفته شد حقوقش را برای عتبات فرستاد. برای مراسم شهید سیدمجتبی علمدار هم هزینه­ای ارسال کرد؛ ارادتش به سید مجتبی خاص بود. مداحی­های سید مجتبی را گوش می­کرد، حتی آهنگ بیدار باش گوشی‌اش مداحی سید مجتبی بود. فرآیند استخدامش خیلی طول کشید؛ مادر می­گفت: “الحمدلله درس خوندی، اگه این کار جور نشد یه شغل دیگه انتخاب کن”. با حالت خاصی گفت: “مگه من برای شغل می‌خوام برم سپاه؟! برای من پاسداری یک شغل نیست، برام پوشیدن لباس شهدا افتخار بزرگیه”. فعالیت­های سیاسی و روشنگرانه علی به مذاق برخی خوشایند نبود، دائم بهش گیر می‌دادن، برخی می‌گفتند: “ما نباید اجازه بدیم بسیجی­های تندرو مثل خاوری تو سپاه رفت و آمد داشته باشند”. علی هم جواب داده بود: “فدای یک لبخند حضرت آقا، من وظیفه‌ی خودم می‌دونم که روشنگری کنم

نظرات کاربران

کتاب‌های مشابه