کتاب موفقیت یک انتخاب است اثر جان سی. ماکسول، به بررسی مفاهیم مختلف موفقیت و راههای دستیابی به آن میپردازد. ماسکول در این کتاب معتقد است که موفقیت در زندگی یک امر تصادفی یا دستاوردی از شانس نیست، بلکه نتیجه انتخابها و تصمیمات آگاهانهای است که هر فرد در مسیر زندگیاش اتخاذ میکند.
در کتاب موفقیت یک انتخاب است، جان سی. ماکسول مفهوم موفقیت را از دیدگاههای مختلف بررسی میکند و به خواننده نشان میدهد که برای رسیدن به اهداف و آرزوهای خود، باید بر انتخابهای روزانه و تصمیمات کوچک تمرکز کند. او تأکید میکند که موفقیت تنها به تلاشهای بزرگ و پیروزیهای بزرگ محدود نمیشود، بلکه در مجموعهای از انتخابهای صحیح و متوالی در زندگی نهفته است.
ماکسول در کتاب خود به اصول و تکنیکهایی اشاره میکند که میتواند به افراد کمک کند تا تصمیمات بهتری در زندگی بگیرند و از این طریق به موفقیت برسند. او تأکید میکند که انسانها باید مسئولیت انتخابهای خود را بپذیرند و از اشتباهات و چالشها به عنوان فرصتهایی برای یادگیری و رشد استفاده کنند.
در این کتاب، همچنین به مواردی چون نظم و انضباط شخصی، تعیین اهداف واضح، پذیرش مسئولیت و تقویت ذهنیت مثبت پرداخته میشود. ماسکول با بهرهگیری از داستانها و مثالهای واقعی، خواننده را به سوی اتخاذ تصمیمات بهتری که منجر به موفقیت میشود، هدایت میکند.
کتاب موفقیت یک انتخاب است به همه افرادی که به دنبال تغییر و بهبود زندگی خود هستند، توصیه میشود. این کتاب بهویژه برای افرادی که در مسیر شغلی یا شخصی خود با چالشها و موانع روبهرو هستند، مفید است. همچنین برای دانشجویان و کارآفرینان که به دنبال راههایی برای تحقق اهدافشان و مواجهه با مشکلات بهطور مؤثر هستند، کتابی الهامبخش به حساب میآید.اگر شما هم به دنبال تقویت ذهنیت مثبت و انتخابهای مؤثر در زندگی هستید، این کتاب میتواند به شما در درک بهتر اصول موفقیت و چگونگی اعمال آنها در زندگی کمک کند.
ما نمیتوانیم طوری زندگی کنیم که شامل انتظاراتمان از خودمان نباشد. چنین چیزی بههیچوجه اتفاق نمیافتد. یکبار داستانی درباره یکی از پیشگامان هوانوردی شنیدم که چندان هم موثق نیست. این داستان درباره کسی است که سالها پیش از اینکه برادران رایت پرواز تاریخیشان را در کیتی هاوک انجام دهند، یک هواپیما ساخته بود. این هواپیما در انبار این مخترع مانده بود، چون از پرواز کردن میترسید؛ شاید برای اینکه پیش از آن کسی پرواز نکرده بود؛ شاید بهایندلیل که انتظار داشت پروازش با شکست روبهرو شود - نمیدانم. اینطور گفتهاند که پس از اینکه خبر پرواز ارویل و ویلبر رایت با هواپیمایشان به او رسید، آن مرد با هواپیمایش پرواز کرد. پیش از آن، او بهاندازه کافی به خودش باور نداشت تا ریسک کند.در این دنیا دو دسته مردم وجود دارد: کسانی که میخواهند کار کنند و کسانی که نمیخواهند اشتباه کنند. برادران رایت از دسته اول بودند و آن مخترع پیشگام احتمالی، از دسته دوم. اگر شما از دسته اول هستید، پس از شما انتظار میرود که به خودتان باور داشته باشید و ریسک کنید، اما اگر از دسته دوم هستید، چه؟ خبرهای خوبی برایتان دارم: شما میتوانید رشد کنید.یکی از داستانهایی که رابرت شولر در کتاب سختیها دوام نمیآورند، اما مردمان سخت چرا! بیان میکند، درباره سر ادموند هیلاری است - اولین کسی که بههمراه یک تبتی به نام تنزینگ نورگی قله اورست را فتح کرده است. او پیش از موفقیتش در اورست، عضوی از اردوی دیگر بود که نهتنها در صعود به اورست شکست خوردند، بلکه یکی از اعضای تیمشان را هم از دست دادند. هیلاری در جلسه پذیرش اعضای تیم اعزامی به اورست در لندن سخنرانیای کرد تا برای مخاطبان اوضاع را شرح دهد. پشتسرش، در جایگاه، تصویر بسیار بزرگی از اورست بود. هیلاری برگشت، رو به تصویر اورست ایستاد و گفت: «کوه اورست، تو ما را شکست دادهای، اما من برمیگردم و اینبار من شکستت میدهم. چون تو نمیتوانی بزرگتر شوی، اما من میتوانم».
کلیه حقوق این سایت متعلق به کتابفروشی آنلاین «کتابخون» میباشد.
2020 © Copyright - almaatech.ir