به نام خدا

یه کتاب خوب میتونه زندگیت رو عوض کنه!

02191306290
ناموجود
این کالا فعلا موجود نیست اما می‌توانید زنگوله را بزنید تا به محض موجود شدن، به شما خبر دهیم.
موجود شد باخبرم کن

کتاب‌های مشابه







چایت را من شیرین می کنم









آیکون توضیحات کتاب

معرفی کتاب

کتاب "چایت را من شیرین می‌کنم" نوشته زهرا اسعد بلند دوست، داستانی عمیق و جذاب را روایت می‌کند که به زندگی دختری ایرانی به نام سارا می‌پردازد. سارا به همراه خانواده‌اش در کشور آلمان به سر می‌برد و در بطن این داستان، تضادهای فرهنگی و مذهبی و آثار عمیق آن بر زندگی افراد به تصویر کشیده شده است.

درباره کتاب چایت را من شیرین می‌کنم

پدر سارا، سمپات سازمان مجاهدین خلق است و ارتباطات عاطفی و فکری او با مادرش، که به وضوح دیدگاهی متفاوت دارد، فضایی پر تنش و چالش‌برانگیز را برای سارا و برادرش ایجاد می‌کند. در این میان، سارا و برادرش به جستجوی حقیقت و یافتن مسیر درست پرداخته و در مقاطعی از زندگی خود، خدا و خوبی‌ها را انتخاب می‌کنند. روایت داستان با یک حادثه کلیدی آغاز می‌شود؛ برادر سارا که به اسلام گرایش پیدا کرده، به یک باره ناپدید می‌شود و سارا به دنبال او به جستجو می‌پردازد. در این راه با چهره‌های زشت و جنایات گروه‌های افراطی مانند داعش آشنا می‌شود و ترس و اضطراب او از هر آنچه به اسلام و مسلمانان مربوط می‌شود را دوچندان می‌کند. اما داستان در اینجا متوقف نمی‌شود و سارا در مسیر جستجو، به یادگیری، مواجهه با چالش‌ها و کشف زیبایی‌های واقعی ایمان و فرهنگ ایرانی می‌رسد.

خواندن کتاب چایت را من شیرین می‌کنم را به چه کسانی توصیه می‌کنیم

این کتاب با نثری زیبا و محتوایی مهم، به تمامی افرادی که به مباحث اجتماعی، مذهبی و فرهنگی علاقه‌مندند پیشنهاد می‌شود. همچنین مناسب برای جوانانی است که در دنیای مدرن و چندفرهنگی زندگی می‌کنند و به دنبال یافتن هویت و حقیقت در دنیای پیچیده امروز هستند. همچنین برای والدین و مربیان نیز می‌تواند به عنوان یک منبع ارزشمند در معرفی چالش‌ها و تنش‌هایی که نوجوانان با آن‌ها دست و پنجه نرم می‌کنند، مورد استفاده قرار گیرد. این داستان در واقع بیدارکننده دغدغه‌های عاطفی و روحی است و خواننده را به تأمل در مورد ایمان، هویت و شرایط خاص انسانی دعوت می‌کند. با خواندن این کتاب، شما با دنیای غیرقابل تصور سارا و خانواده‌اش همذات‌پنداری خواهید کرد و به درک عمیق‌تری از چالش‌های روزمره انسان‌ها در دو فرهنگ مختلف خواهید رسید.

در بخشی از کتاب چایت را من شیرین می‌کنم می‌خوانیم:

آن روزها من یک‌ساله بودم و برادرم دانیال پنج‌ساله. مادرم همیشه نقطه‌ی مقابل پدر قرار داشت، اما بی‌صدا و جنجال. او تنها برای حفظ من و برادرم بود که تن به دوری از وطن و زندگی با پدرم داد؛ مردی که از مبارزه، تنها بدمستی و شعارهایش نصیب‌مان شد. شعارهایی که آرمان‌ها و آرزوهای دوران نوجوانی من و دانیال را تباه کرد؛ و اگر نبود، زندگی‌مان شکل دیگری می‌شد. پدرم با این‌که توهم توطئه داشت اما زیرک بود، و پل‌های بازگشت به ایران را پشت سرش خراب نمی‌کرد. می‌گفت «باید طوری زندگی کنم که هر وقت نیاز شد به‌راحتی برگردم و برای استواری ستون‌های سازمان، خنجر از پشت بکوبم.» نمی‌دانم واقعاً به چه فکر می‌کرد؛ انتقام خون برادر، اعتلای اهداف سازمان و یا فقط نوعی دیوانگی محض. هرچه که بود، در بساط فکری‌اش چیزی از خدا پیدا نمی‌شد. شاید به زبان نمی‌آورد اما رنگ کردار و افکارش جز سیاهی شیطان را نشان نمی‌داد. زندگی من یک‌ساله و دانیال پنج‌ساله، میدانی شد برای مبارزه‌ی خیر و شر؛ و طفلکی خیر که همیشه شکست می‌خورد در چهارچوبِ سازمان‌زده‌ی خانه‌مان. مادر مدام از خدا و خوبی می‌گفت و پدر از دغدغه‌های سازمان. چند سالی گذشت اما نه خدا پیروز شد و نه رجوی و مریمش. روزها دوید و در این هیاهو، من و برادرم دانیال، خلأ را انتخاب کردیم.

نظرات کاربران

کتاب‌های مشابه