دو دستی سفرنامهای از منصور ضابطیان درباره ژاپن است که با نثری روان و طنزآمیز، تجربههای او را از این کشور مدرن و درعینحال سنتی روایت میکند. او در تابستان 1402 به شهرهایی مانند توکیو، کوبه، نارا و هیروشیما سفر کرده و در این کتاب، مشاهداتش را از فرهنگ، غذا، سبک زندگی و حتی قوانین این کشور با جزئیات جذاب و مقایسههایی خواندنی با ایران بیان کرده است.
کتاب دو دستی ترکیبی از خاطرات، تحلیلهای اجتماعی و مشاهدات روزمره درباره ژاپن است. نام کتاب از یکی از رفتارهای رایج مردم این کشور الهام گرفته شده؛ اینکه هنگام دریافت چیزی از دیگران، آن را با دو دست میگیرند تا احترام خود را نشان دهند.
نویسنده با نگاهی کنجکاو و طنزپرداز، فرهنگ ژاپن را از جنبههای مختلف بررسی میکند. او از رفتارهای اجتماعی ژاپنیها، مثل تعظیمهای مکرر و ادب خاصشان، تا عادتهای غذاییشان مانند خوردن ماهی خام با جلبک، سخن میگوید. همچنین، سنتهای قدیمی مانند پوشیدن کیمونو در عروسیها و شباهتهای فرهنگی میان ایران و ژاپن را به تصویر میکشد، از جمله درآوردن کفشها قبل از ورود به خانه یا غذا خوردن روی زمین.
کتاب علاوه بر توصیف شهرهای مختلف، به برخی قوانین خاص ژاپن نیز اشاره میکند. مثلاً اینکه هیچ فردی بالای 22 سال حق داشتن تابعیت مضاعف را ندارد و برای شهروند شدن باید تابعیت کشور زادگاهش را کنار بگذارد. همچنین، اشارهای دارد به حضور ایرانیان در دهه 60 و 70 شمسی در ژاپن و چالشهایی که با آن مواجه بودند.
از جذابترین بخشهای کتاب، توصیف شهر کیوتو است که ضابطیان آن را «خانه» مینامد و تصویری رؤیایی از آن ارائه میدهد؛ خیابانهایی که گویی از کارتپستال بیرون آمدهاند، با کوههای سفید و تپههای سرسبز در پسزمینه. نویسنده همچنین از هیروشیما و ناکازاکی میگوید، شهرهایی که نامشان یادآور فاجعه بمب اتمی است، اما امروز اثری از آن دوران تلخ در آنها دیده نمیشود.
دو دستی برای تمام علاقهمندان به سفر، فرهنگهای شرقی و بهویژه ژاپن مناسب است. اگر قصد سفر به این کشور را دارید، این کتاب میتواند دیدگاه خوبی درباره شهرها و فرهنگ مردم آن به شما بدهد. حتی اگر امکان سفر نداشته باشید، مطالعهی این کتاب مانند یک سفر ذهنی به خیابانهای توکیو، کیوتو و اوساکا خواهد بود. نثر صمیمی و طنز لطیف نویسنده، خواندن آن را لذتبخش کرده و تجربهای متفاوت از یک سفرنامه ارائه میدهد.
در این هوای بارانی باید بروم آنطرف شهر و در محلۀ چینیها گشت بزنم. باران شدیدتر شده و پیادهروی حتی با این چترهای نایلونی بزرگ کار عاقلانهای نیست. باید با یک وسیلۀ نقلیۀ عمومی بروم. با اتوبوس؟ مترو؟ تا کسی؟ نه، سوار تله کابین میشوم. تصورش هم عجیب است که در شهری زندگی کنی که برای رفتن از نقطهای به نقطۀ دیگر مجبوری سوار تله کابینهای چهار نفرۀ شیشهای بشوی که انگار تو را میبرند به دل فیلمهای علمی تخیلی. سوار تله کابین میشوم و از بالای چهار راههایی عبور میکنم که از این زاویه و در این هوا، موجی از چترهای رنگین را به نمایش میگذارد که از کنار هم بهسرعت عبور میکنند، بدون آنکه برخوردی باهم داشته باشند. هرجا که چراغ قرمز است، در همآمیزی رنگ چترها از پس شیشههای باران خوردۀ تله کابین، مرا یاد تابلوهای نقاشان مکتب امپرسیونیسم میاندازد؛ انگار باغ گلی کشیدهاند و آن را زیر آب شستهاند. هیچوقت از محلۀ چینیها خوشم نمیآمده، در خیلی از جاهای جهان به محلۀ چینیها سر زدهام، از پاریس و تورنتو تا نیویورک و مادرید. اما آنقدر اینجا از محلۀ چینیهای یوکوهاما شنیدهام که یک بار دیگر گول میخورم و میروم. محلۀ چینیها در همهجای دنیا شبیه هم است. پر از رستوران و مغازههایی که خرت و پرتهای چینی میفروشند. از انبردست و آچار فرانسه بگیرید تا انواع جلبک و پودر ماهیهای غریب! اینجا هم همین است. گیرم با ششصد فروشگاه و رستوران و ده تا دروازه که آدم را از خودشان عبور میدهند تا از ژاپن به چین برسی!
کلیه حقوق این سایت متعلق به کتابفروشی آنلاین «کتابخون» میباشد.
2020 © Copyright - almaatech.ir