کتاب شبهای روشن اثر فیودور داستایفسکی، داستان کوتاهی عاشقانه و شاعرانه است که روایتگر تجربههای یک جوان رؤیاپرداز و تنها در شهر سن پترزبورگ است. این کتاب به صورت مصور منتشر شده که ترکیبی از متن اصلی و تصویرسازیهای هنری است و جذابیت بصری و احساسی داستان را افزایش میدهد. شخصیت اصلی، جوانی 26 ساله است که سالها در تنهایی زندگی کرده و بیشتر وقت خود را در دنیای خیالات و رؤیاها سپری میکند. او با شهر و محیط پیرامونش رابطهای عمیق و خاص دارد و احساس میکند بهتر از هر کسی آنها را میفهمد. در یکی از شبها، این جوان به زنی به نام ناستنکا برخورد میکند که بسیار ناراحت و منتظر معشوق خود است. آنها به تدریج با هم دوست میشوند و داستان زندگی و احساساتشان را با هم در میان میگذارند. طی چهار شب، رابطه آنها عمیقتر شده و جوان رؤیاپرداز عاشق ناستنکا میشود، اما ناستنکا دل در گروی معشوق دیگری دارد که از سن پترزبورگ رفته است. جوان به ناستنکا کمک میکند تا نامهای به معشوقش بنویسد و در این میان با احساسات خود دست و پنجه نرم میکند. در پایان، معشوق ناستنکا بازمیگردد و ناستنکا به آغوش او میرود، اما پیش از رفتن، ناستنکا راوی را میبوسد و از دوستی و مهربانی او قدردانی میکند. داستان با احساس تنهایی و امید به آینده پایان مییابد، جایی که راوی با وجود شکست عشقی، مأیوس نمیشود و به یاد آن لحظات رحمت و شادی باقی میماند. کتاب شبهای روشن (مصور)، تجربهای زیبا و تأملبرانگیز از عشق، تنهایی و رؤیاپردازی است که همزمان حس نوستالژیک و امید را در دل خواننده زنده میکند.
داستان کتاب شبهای روشن روایت زندگی یک جوان 26 ساله تنها و رؤیاپرداز است که در شهر سنت پترزبورگ زندگی میکند. این جوان که خود را «رؤیابین» مینامد، سالها در انزوا و تنهایی به سر برده و بیشتر وقتش را در خیالات و رؤیاهایش سپری میکند. او در خیابانهای شهر پرسه میزند و با ساختمانها و محیط اطرافش به شکلی شاعرانه و خیالانگیز رابطه برقرار میکند. در یکی از شبهای روشن تابستان، وقتی کنار نهر فونتانکا قدم میزند، با دختری جوان به نام ناستنکا آشنا میشود که گریه میکند و منتظر معشوقهاش است. ناستنکا دختری 17 ساله است که عاشق مستأجری شده که قول ازدواج به او داده، اما او یک سال است که به مسکو رفته و خبری از بازگشتش نیست. این دو شخصیت در چهار شب پیاپی با هم دیدار میکنند و درباره تنهاییها، امیدها، ترسها و زندگیشان صحبت میکنند. جوان رؤیاپرداز به تدریج به ناستنکا دل میبندد، اما میداند که قلب او متعلق به معشوق دیگری است. در این مدت، او به ناستنکا کمک میکند تا نامهای به معشوقش بنویسد و با هم منتظر پاسخ میمانند. در شب چهارم، ناستنکا که از غیبت معشوقش ناامید شده، تصمیم میگیرد عشق جدیدی را با راوی تجربه کند، اما درست در همین لحظه معشوق قدیمیاش بازمیگردد. ناستنکا به سوی او میرود و راوی را تنها و شکستهدل رها میکند. در پایان داستان، راوی به دنیای خیالات خود بازمیگردد و صبح ابری سنت پترزبورگ را تماشا میکند، با این حال از آن لحظات کوتاه دوستی و مهربانی خاطرهای شیرین در دل دارد. این داستان کوتاه، با فضاسازی شاعرانه و روانشناسانه، به موضوعاتی چون تنهایی، عشق یکطرفه، رؤیاپردازی و مواجهه با واقعیت میپردازد و حس نوستالژیک و امید را همزمان در دل خواننده زنده میکند.
کسانی که به داستانهای عاشقانه کوتاه و شاعرانه علاقه دارند و میخواهند تجربهای لطیف و احساسی از عشق ناکام و تنهایی را بخوانند. مخاطبانی که به آثار فیودور داستایفسکی، به ویژه جنبههای روانشناسانه و انسانی شخصیتها علاقهمندند و میخواهند با یکی از آثار کمتر سنگین و پیچیده او آشنا شوند. خوانندگانی که از روایت اول شخص و فضای رمانتیک و وهمانگیز لذت میبرند و دوست دارند در دنیای درونی یک رؤیاپرداز تنها و احساساتی غوطهور شوند. کسانی که به مطالعه ادبیات روسیه کلاسیک و داستانهایی با مضامین عمیق انسانی مثل تنهایی، امید، و مواجهه با واقعیت علاقه دارند. افرادی که تمایل دارند کتابی کوتاه و روان بخوانند که همزمان بار فلسفی و احساسی داشته باشد و با نثری شاعرانه و زیبا نوشته شده باشد. دوستداران نسخههای مصور و تصویری که میخواهند علاوه بر متن، از تصاویر هنری برای درک بهتر فضای داستان بهره ببرند. این کتاب به ویژه برای کسانی مناسب است که به دنبال تجربهای متفاوت از آثار داستایفسکی هستند؛ اثری که برخلاف رمانهای سنگین او، سادهتر و روانتر است ولی همچنان عمیق و تأملبرانگیز باقی میماند.
خدای من، یک دقیقهی تمام شادکامی! آیا این نعمت برای سراسر زندگی یک انسان کافی نیست؟ آدم رویایی، خاکستر رویاهای گذشتهاش را بیخودی بهم میزند، به اینامید که در میانشان حداقل جرقهی کوچکی پیدا کرده و فوتش کند تا دوباره جان بگیرند، تا این آتش احیا شده، قلب سرمازدهی او را گرم کند و همهی آنهایی که برایش عزیز بودند، برگردند... چرا آنچه را که در قلب خود داریم، دقیقاً بر زبان نمیآوریم، اگر واقعاً منظورمان همان است؟ با این وجود، همه سعی دارند نفرت انگیزتر از آنچه هستند، به نظر آیند. گویی هراس دارند اگر خود را به راحتی به نمایش گذارند، این عمل توهینی به احساسات آنها تلقی گردد.
کلیه حقوق این سایت متعلق به کتابفروشی آنلاین «کتابخون» میباشد.
2020 © Copyright - almaatech.ir