مسئله قدم عالم یکی از مهمترین موضوعاتی بود که اندیشمندان قرونوسطایی، اعم از یهودی، مسیحی یا مسلمان با آن درگیر بودند. نگارنده در کتاب حاضر، به بررسی و مقایسه نظریات محمد بن عمر فخر رازی (حدود 554-606 ق) و توماس اکویناس قدیس (حدود 1225-1274 م)، دو اندیشمند پیشرو به ترتیب از سنت اسلامی و مسیحی، در باب قدم عالم میپردازد. این رساله با بحث درباره رهیافتهای اصلی فلسفه یونان و تعامل این رهیافتها با سنت یهودی مسیحی متقدم و همچنین با سنت اسلامی آغاز شده و سپس با بررسی تفصیلی نظریات فخر رازی و اکوئیناس ادامه مییابد. هر دو چهره، به منزله متکلم و متأله، وارث تفسیر غالب و اصلی سنتهای خود، مبنی بر این که نظریه قدم عالم مخالف اصول اساسی دین است، به شمار میروند، زیرا این نظریه هم به معنی رد و انکار خلق جهان بوده و هم به لحاظ عقلی غیرقابلدفاع است. هر دوی آنها بهجای تأکید بر حدوث زمانی جهان، بر وابستگی مطلق جهان به خدا تأکید میکنند.
اثر عمدهای که افلاطون در آن به بحث درباره منشأ پیدایش جهان میپردازد، رساله تیمائوس است. افلاطون ضمن توصیفش، تأکید میکند که آنچه او میگوید صرفاً حکایتی تمثیلی است. افلاطون در بحثهای مقدماتیاش بین معقول که همیشه در یک وضعیت است و محسوس که همیشه در فراگرد شدن و محوشدن است، تمایز قائل میشود. او سپس درباره موجوداتی که در فراگرد شدن و محوشدن هستند سه مقدمه کلی بیان کرده و آنها را به جهان محسوس نسبت میدهد. مقدمه نخست مبنی بر این است که چون جهان محسوس است، مخلوق بوده و آغازی داشته است. مقدمه دوم عبارت از این است که هر موجود مخلوق باید بهوسیله علتی خلق شده باشد؛ بنابراین، جهان علت و موجدی دارد. مقدمه سوم این است که علت جهان، دمیورژ یا صانع، این جهان را بر طبق یک مدل تغییرناپذیر ازلی ساخته است.
کلیه حقوق این سایت متعلق به کتابفروشی آنلاین «کتابخون» میباشد.
2020 © Copyright - almaatech.ir