محمدرضا بایرامی یکی از موفقترین نویسندگانی است که توانسته تجربههای ناب زیستی خود را روی کاغذ بکشاند و با استفاده از تخیل خود، ناگفتههای زیبا و جاندار و مهیج از زیستبومهای ایرانی را در قاب داستان بنشاند. آخرین اثر بایرامی، فیلمنامه «…و زمین آرام شد» است که بر مبنای یکی از داستانهای بلند و مشهور خود با عنوان «گرگها از برف نمیترسند» تألیف شده است.
«…و زمین آرام شد» داستان زندگی و ماجراجویی دو نوجوان در منطقه سبلان است. دو نوجوان که به دنبال کشف نادیدههایی از طبیعت زیستی خود در یک روز سرد زمستانی بهقصد دیدن آبشاری یخزده از روستا خارج میشوند و درست در همین لحظات نبودنشان است که زلزله، تمامی روستا را با خاک یکسان میکند و حالا این دو نوجوان در مسیر برگشت، خود را مأمور محافظت از روستا در برابر هجوم طبیعت میبینند. سرما، گرگها و ترس به آنها هجوم میآورند و حالا آنها هستند که باید به ناگاه بزرگ شده و در مقابل تجربه تازه پیش رویشان تاب بیاورند.
فیلمنامه «…و زمین آرام شد» از چند منظر اثری قابلتوجه به شمار میرود. از سویی این اثر را میتوان نمونهای موفق در ایجاد پیوند میان ادبیات داستانی معاصر ایران و سینما به شمار آورد. سینمایی که سالهای متمادی است طبیعت و زیستبوم ایرانی در آن جای نداشته و به آن رنگ و بویی نداده است. «…و زمین آرام شد» نویدی است از اتفاقی تازه که ادامهدادن آن میتواند فصلی تازه به جلوههای بصری سینمای ایران بیفزاید.
نکته دیگر درباره این اثر زبان روایی آن است که بسیار ساده و صمیمی و نزدیک به گویش مردمان سبلان است. رعایت گویشها، ظرافتهای زیستی، ترسیم کلامی زیستبوم زندگی روستایی و توصیفی بسیار زیبا و رشکبرانگیز از طبیعت سبلان را نیز باید در موفقیت و جذابیت این اثر مؤثر دانست.
در کنار این مسئله از منظر ظرائف نگارش فیلمنامه در سبک روستایی نیز باید این اثر را یکی از جاندارترین آثار تألیفی در این سالها دانست که در سادهترین شکل، از همان ابتدا تکلیف خود را با قصه، روایت، تم داستانی، تعلیق، کشش، گرههای داستان، شخصیتپردازی و تلفیق طبیعت بیجان با شخصیتهای جاندار در روایت را روشن کرده است.
کلیه حقوق این سایت متعلق به کتابفروشی آنلاین «کتابخون» میباشد.
2020 © Copyright - almaatech.ir