به نام خدا

یه کتاب خوب میتونه زندگیت رو عوض کنه!

02191306290
11 ٪
۱۰۹٬۰۰۰
۹۷٬۰۰۰
تومان
افزودن به سبد خرید

کتاب‌های مشابه







بهار خانوم 1









آیکون توضیحات کتاب

معرفی کتاب

این اثر، دفتر نخست از روایت زندگی دو خواهر است که در بستری از معنویت و بزرگ‌منشی پدر و صفای مادرشان رشد کرده‌اند. این دو خواهر، با وجود محدودیت‌های جسمی و اجتماعی، تسلیم شرایط نشده و به ندای فطرت پاک خود گوش فرا داده‌اند. این روایت، آغاز آشنایی با افرادی است که شاید نزدیک‌تر از آنچه تصور می‌کنیم به ما هستند، اما گاهی از دیده‌ها پنهان می‌مانند. در ادامه‌ی این مجموعه، با انتخاب‌های آگاهانه و تأثیرات شجاعانه‌ی اجتماعی این شخصیت‌ها بیشتر آشنا خواهیم شد.

درباره کتاب بهار خانوم 

روایت زندگی این دو خواهر، با تمام فراز و نشیب‌هایش، در بستری از معنویت و اخلاق شکل می‌گیرد. پدری که با بزرگ‌منشی و توجه به حقوق الهی و انسانی، الگویی برای خانواده است و مادری که با زلالی و صفا، فضای خانه را سرشار از محبت می‌کند. این دو خواهر، با وجود چالش‌های جسمی و اجتماعی، مسیر خود را با اراده‌ای قوی و ایمانی راسخ ادامه می‌دهند.
در بخشی از این روایت، فرحناز برای ملاقات با مهرداد به زندان می‌رود. مهرداد، که هنوز حکمش صادر نشده، در اتاقی تمیز و جمع‌وجور با فرحناز ملاقات می‌کند. حضور یک سرباز در نزدیکی آنان، فضای ملاقات را محدود می‌کند، اما این دو با وجود دلتنگی، تلاش می‌کنند تا از هم دلجویی کنند. 
این گفت‌وگوها و لحظات پراحساس، بخشی از زندگی این شخصیت‌ها را نشان می‌دهد که با چالش‌ها و تصمیم‌های دشواری روبرو هستند. فرحناز و مهرداد، با وجود شرایط سخت، به آینده و آرزوهایشان فکر می‌کنند و تلاش می‌کنند تا راهی برای عبور از مشکلات پیدا کنند.

خواندن کتاب بهار خانوم را به چه کسانی توصیه می‌کنیم

اگر به دنبال آشنایی با شخصیت‌هایی هستید که با وجود محدودیت‌ها، تسلیم نشده و به دنبال تحقق آرزوهایشان هستند، این اثر را از دست ندهید. همچنین، این روایت برای علاقه‌مندان به داستان‌هایی با محوریت خانواده، معنویت و تلاش برای غلبه بر چالش‌ها، اثری ارزشمند و تأمل‌برانگیز است.

در بخشی از کتاب بهار خانوم می‌خوانیم:

روز چهارشنبه مصادف با اولین روز از ماه محرم‌الحرام فرحناز برای ملاقات با مهرداد به زندان مراجعه کرد هنوز مراحل تحقیق و تفحص کامل از پرونده مهرداد به اتمام نرسیده و حکم صادر نشده بود به همین خاطر اتاقی که مهرداد و فرحناز با هم ملاقات کردند با سالن ملاقات تفاوت داشت در آن اتاق تمیز و جمع‌وجور یک سرباز در دو سه‌متری آنان حضور داشت و به‌خاطر همین مهرداد و فرحناز که دلتنگ یکدیگر بودند راحت نمی‌توانستند رفع دلتنگی کنند حالت چطوره؟ - من. خوبم همهش به تو و بهار فکر می‌کنم چی شد؟ تونستی به مراد دلت برسی؟ - «کارمون گره‌خورده مهرداد. کاش این‌طوری نمی‌شد کاش گرفتار نمی‌شدی لااقل کاش دیرتر این‌جوری می‌شد.» - به‌خاطر همین خیلی از دست خودم. دلخورم اگه نتونی به‌خاطر پرونده من بهار رو بگیری خودم رو نمی‌بخشم.» - قبلاً اگه به دربسته می‌خوردم می‌گفتم هرچی قسمت، باشه اما سر بهار... نمیتونم بگم هرچی قسمت باشه.»

نظرات کاربران

کتاب‌های مشابه