هیچوقت پایش را داخل یک موزه نگذاشت. فقط مجلهٔ پاریس نرماندی میخواند. برای غذاخوردن فقط از چاقوی ضامندار جیبیاش استفاده میکرد. کارگری که بعدها خرده تاجر میشود و آرزو دارد تنها دخترش، بهواسطهٔ تحصیلات، بهتر از او زندگی کند. این دختر، انی ارنو، حاضر نمیشود رگ و ریشهاش را فراموش کند و سعی دارد زندگی و مرگ کسی که این «موقعیت طلایی» را برای او به ارمغان آورده، به تصویر بکشد و از این فاصلهٔ دردناکی که بین او که تحصیلکرده است، و پدری پرده برمیدارد که معتقد است: «این کتابها و موسیقی برای تو خوب است. من برای زندهماندن به این چیزها احتیاجی ندارم.»...
کلیه حقوق این سایت متعلق به کتابفروشی آنلاین «کتابخون» میباشد.
2020 © Copyright - almaatech.ir