کتاب بدن فراموش نمیکند: مغز، ذهن و بدن در بهبود تروما نوشتهی بسل ون در کولک، اثری در حوزه روانشناسی است که به بررسی تأثیرات تروما بر ذهن، بدن و زندگی افراد میپردازد. این کتاب که در میان پرفروشترین آثار نیویورک تایمز قرار دارد، نه تنها تجربههای واقعی بیماران را بررسی میکند، بلکه راهکارهایی عملی برای بازگشت به زندگی عادی پس از آسیبهای روانی ارائه میدهد. نویسنده با سالها تجربه بهعنوان متخصص در زمینهی تروما، رویکردی جامع برای درک و درمان این مشکل ارائه میدهد.
تروما، تجربهای عمیقاً آسیبزا است که زندگی افراد را از جنبههای مختلف تحت تأثیر قرار میدهد. قربانیان تجاوز، سربازان بازگشته از جنگ، و کودکانی که خشونت را تجربه کردهاند، غالباً درگیر خاطرات آزاردهنده، ترس و احساس شرمساریاند. این احساسات بهصورت ناخودآگاه در بدن ذخیره میشوند و حتی اگر ذهن سعی کند آنها را فراموش کند، بدن همچنان تحت تأثیر باقی میماند. بسل ون در کولک در این کتاب با زبانی علمی و در عین حال ساده، توضیح میدهد که چگونه تروما بر ذهن، احساسات و حتی زیستشناسی ما اثر میگذارد.
نویسنده در ابتدا به عملکرد ذهن و بدن در واکنش به تروما میپردازد و سپس تکنیکها و روشهایی نوآورانه برای بهبودی معرفی میکند. این روشها شامل رواندرمانی، مدیتیشن، تمرینهای بدنی مانند یوگا و حتی درمانهای جدیدتری چون EMDR است. این تکنیکها به افراد کمک میکند تا خاطرات دردناک را پردازش کرده و به زندگی عادی بازگردند.یکی از پیامهای اصلی کتاب این است که تروما تنها به فرد آسیبدیده محدود نمیشود، بلکه میتواند به اعضای خانواده و حتی نسلهای آینده منتقل شود. ون در کولک با تأکید بر ضرورت شناخت و درمان تروما، از مخاطبان دعوت میکند که به این مسئله بهعنوان بخشی از مسئولیت اجتماعی خود نگاه کنند. او باور دارد که پیشگیری از تروما و فراهم کردن فضایی امن برای رشد و آرامش انسانها، مسئولیتی همگانی است.
کتاب بدن فراموش نمیکند برای روانشناسان، درمانگران، و فعالان حوزهی سلامت روان مناسب است. همچنین افرادی که تجربه تروما داشته یا با قربانیان آن در ارتباط هستند، میتوانند از این کتاب بهعنوان راهنمایی عملی بهره ببرند. مخاطبان عام نیز با خواندن این اثر، دیدگاه عمیقتری نسبت به اثرات روانشناختی و جسمانی تروما پیدا خواهند کرد. این کتاب با ترجمهی اکبر درویشی از نشر میلکان در دسترس علاقهمندان قرار گرفته است.
در بسیاری از مدارس، تنبیه کودکان برای شلوغکاری، حواسپرتی یا خشمهای پرخاشگرانه که همگیشان اغلب جزء علائم استرس تروماییاند، امر معمولی است. در چنین مواقعی، مدرسه بهجای آنکه پناهگاه امنی برای دانشآموز باشد، خودش هم محرک ترومایی دیگری میشود. مشاجرات شدیداللحن و تنبیه در بهترین حالت موقتاً از بروز رفتارهای پذیرفتهنشده جلوگیری میکنند؛ اما چون سیستم هشداردهندهی اصلی و هورمونهای استرس آرام نشدهاند، بدونشک کودک با عامل تحریکآمیز بعدی از کوره در خواهد رفت.در چنین اوضاعی، قدم اول اذعان به ناراحتی کودک است؛ سپس معلم باید وی را آرام کند و آنگاه بهدنبال دلایل آن بگردد و راهحلهای محتمل را بررسی کند. مثلاً وقتی کودک کلاساولی دچار بههمریختگی میشود، معلمش را میزند و چیزهایی را به اطرافش پرت میکند، از معلمش میخواهیم محدودیتهای مشخصی برایش تعیین کند و در عین حال بهآرامی با او حرف بزند: «دوست داری آن پتو را دور خودت بپیچی تا کمک کند آرامتر شوی؟» (این کودک احتمالاً جیغ میزند «نه!» اما بعد زیر پتو چمباتمه میزند و آرام میگیرد.) پیشبینیپذیری و شفافیتِ انتظارات مقولههایی اساسیاند؛ ثبات امری ضروری است. کودکانی که پیشینهی خانوادگی پرآشوبی دارند اغلب اوقات نمیدانند مردم چگونه میتوانند همکاری مؤثری با هم داشته باشند. ازطرفی بیثباتی هم فقط به سردرگمی بیشترشان میانجامد. معلمانِ آگاه به تروما خیلی زود پی میبرند که تماس با والدین کودک دربارهی رفتارهای شیطنتآمیز او احتمالاً به کتکخوردن و آسیبهای ترومایی بیشتر وی میانجامد.
کلیه حقوق این سایت متعلق به کتابفروشی آنلاین «کتابخون» میباشد.
2020 © Copyright - almaatech.ir