دلتنگیهای نقاش خیابان چهل و هشتم مجموعهای از نُه داستان پرکشش، خواندنی، با مضامینی متنوع و البته ساختاری قرص و منسجم است. هم خوانندهٔ تفنن گرای ادبیات و هم علاقهمندان به داستانهای خوشساخت و تکنیکی، مخاطبان آثار سلینجراند و این جادوی داستانهای نویسندهای است که سالیان متمادی در انزوا زندگی کرد، بیهیاهو نوشت و مخاطبان پرشماری را در سراسر جهان مفتون داستانهایش کرد. نُه داستان سلینجر هنوز از آثار پرفروش ادبیات داستانی و یکی از ده کتاب کلاسیک مدرن جهان است.
نود و هفت تبلیغاتچی نیویورکی توی هتل بودند و خطوط تلفنی راه دور را چنان در اختیار گرفته بودند که زن جوان اتاق شمارۀ 507 مجبور شد از ظهر تا نزدیکیهای ساعت دو و نیم به انتظار نوبت بماند، اما بیکار ننشست. مقالهای را با عنوان «جنس یا سرگرمی است… یا جهنم» از یک مجلۀ جیبی بانوان خواند. شانه و بُرس سرش را شست. لکۀ دامن شکلاتی رنگ را پاک کرد. جادکمۀ بلوز ساکسَش را جابهجا کرد. دوتار موی کوتاهِ خالش را با موچین کند و سرانجام وقتی تلفنچی به اتاقش زنگ زد، روی رف پنجره نشسته بود و کار لاکزدن ناخنهای دست چپش را تمام میکرد. از آن زنهایی بود که به زنگ تلفن اعتنا نمیکنند. انگار تلفن اتاقش از وقتی خودش را شناخته زنگ میزده است. همانطور که تلفن زنگ میزد، قلمموی کوچک لاکش را پیش برد و هلال ناخن انگشت کوچکش را پررنگتر کرد. سپس درِ شیشۀ لاک را گذاشت، ایستاد و دست چپش را که لاکهایش خشک نشده بود، در هوا تکان داد. زیرسیگاری انباشته از تهسیگار را با دستی که لاکهایش خشک شده بود برداشت و بهطرف میز عسلی که تلفن رویش بود برد. روی یکی از دو تختخواب یکشکل و مرتب نشست حالا زنگ پنجم یا ششم بود و گوشی را برداشت. گفت: «الو.» انگشتهای دست چپش را جدا از هم و دور از پیراهن ابریشمی سفیدش نگه داشته بود. این پیراهن، جز سرپاییها، تنها چیزی بود که به تن داشت، انگشترهایش توی حمام بود. تلفنچی گفت: «با نیویورک صحبت کنین، خانم گلاس.» زن جوان گفت: «متشکرم.» و روی میز عسلی برای زیرسیگاری جا باز کرد.
کلیه حقوق این سایت متعلق به کتابفروشی آنلاین «کتابخون» میباشد.
2020 © Copyright - almaatech.ir