به نام خدا

یه کتاب خوب میتونه زندگیت رو عوض کنه!

02191306290
11 ٪
۵۰٬۰۰۰
۴۴٬۵۰۰
تومان
افزودن به سبد خرید

کتاب‌های مشابه







ابوالفضل مرگ بر شاه









آیکون توضیحات کتاب

معرفی کتاب

 کتاب «ابوالفضلِ مرگ بر شاه»؛ خاطرات شفاهی حاج ابوالفضل الماسی از مبارزان انقلاب اسلامی ابوالفضل الماسی مبارز انقلابی است که مردم قم هنوز شعارهای ماندگار او در دوران انقلاب را به‌خاطر دارند. وی به همین دلیل به ابوالفضل مرگ بر شاه معروف شده بود. الماسی پس از پیروزی انقلاب، با شروع جنگ در پشتیبانی خطوط مقدم جبهه فعالیت داشت.

  درباره کتاب ابوالفضلِ مرگ بر شاه 

 اگر قم قلب تپندۀ انقلاب اسلامی باشد، خیابان «چهار مردان» را می‌توان قلب تپندۀ قم دانست. قلبی که کوچه‌هایش مانند مویرگ‌هایی است که هرچه در آن خون انقلابی‌ها ریخته شد، بیشتر تپیدن گرفت. کوچه این خیابان پر است از اتفاقات و خاطراتی که در شکل‌گیری انقلاب نقش مهمی داشتند؛ از همین روست که می‌توان این خیابان را حقیقتاً خیابان انقلاب دانست. همان‌طور که بعد از انقلاب به این نام خوانده می‌شود.
 در قلب تپندۀ قم، جوان‌های زیادی بودند که روز و شب خود را وقف مبارزه با رژیم طاغوت کردند و هر یک نقش مهمی در رسیدن قطار انقلاب اسلامی به سرمنزل خود ایفا کردند. یکی از این جوانان ابوالفضل الماسی است که با راه‌انداختن دسته‌های تظاهرات و هدایت و رهبری مردم در این راهپیمایی‌ها، به یکی از چهره‌های مهم و اثرگذار تاریخ انقلاب قم تبدیل شد. او که در سردادن شعار «مرگ بر شاه» روش نو و تازه‌ای خلق کرده بود، به «ابوالفضلِ مرگ بر شاه» شهرت یافت و این لقب تا هنوز او را متمایز می‌کند. ابوالفضلِ مرگ بر شاه بعد از انقلاب هم از پا ننشست و در امور پشتیبانی جنگ، به انقلاب خدمت کرد. این کتاب برهه‌های مهمی از خاطرات زندگی او را شامل می‌شود که پیوند تنگاتنگی با تاریخ شفاهی انقلاب و دفاع مقدس قم دارد.
 

 بخشی از کتاب: 

 «جمعیت در بیرون مزرعه منتظر آقا بودند. یکی از همراهان آقا رو به جمعیت کرد و گفت: «برید حسینیه! آقا می‌رن اونجا.» 
 من هم مانند جمعیت خواستم به سمت حسینیه بروم؛ ولی دیدم آن شخص به سمت محل حضور آقا حرکت می‌کند. رو به او کردم و گفتم: «تو به ما می‌گی برید حسینیه، بعد خودت می‌ری پیش رئیس‌جمهور. می‌خوای حاج‌آقا رو بیارم اینجا؟» 
 هاج‌وواج به من نگاه می‌کرد. فکر کرد دارم شوخی می‌کنم. در میان آن جمعیت، شروع کردم به شعاردادن. همین‌طور که داشتم شعار می‌دادم، ناگهان آقا به سمت جمعیت آمدند. دورتادور آقای خامنه‌ای جمعیت ایستاده بود. یک‌دفعه ایشان رو به من کردند و با لحنی خاص گفتند: «مرگ بر شاه! تو هنوز زنده‌ای؟»

نظرات کاربران

کتاب‌های مشابه