کتاب «خورشید همچنان میدمد» اثر ارنست همینگوی، که بهعنوان نماد و جانمایهای از نسل گمشده شناخته میشود، یکی از برجستهترین آثار ادبیات کلاسیک است که به خاطر سبک نگارشش که مختصر اما طاقتفرسا و مؤثر است، به خودی خود جلب توجه میکند. رمان به بررسی انتقادی و عمیق سرخوردگیها، ناامیدیها و اضطرابهای کسانی میپردازد که بعد از جنگ جهانی اول زندگی میکنند و از طریق شخصیتهایی همچون جیک بارنز و دوشیزه برت اشلی، روایتگری بینظیر و جذاب از عشق، دوستی و فاجعههای عاطفی در دنیایی پرآشوب و دگرگون را ارائه میدهد.
داستان زندگی دو شخصیت اصلی، برت که با خوشمشربی و خودپسندی در تلاش است تا محبوبیت خود را حفظ کند و جیک که با بداقبالی و دردهای روحی دست و پنجه نرم میکند، نهتنها در دل شبهای شلوغ و پرتلاطم پاریس، بلکه در میان گاوبازیهای بیرحمانه مهاجران در اسپانیا صورت میگیرد. این رمان، در زمانی که به عنوان عصر افول اخلاقیات شناخته میشود، در بستر ناامیدی، بیهدفی و عشقهای ناموفق و تصورات واهی نقشآفرینی میکند و با نثری هنرمندانه و یگانه، تصویری زنده و واقعی از شخصیتهایش را در ذهن خوانندگان ترسیم میکند. انتشار این اثر در سال 1926 نهتنها به تثبیت جایگاه همینگوی بهعنوان یکی از بزرگترین نویسندگان قرن بیستم کمک کرد بلکه دلیلی شد برای تحسینهای بیشمار از طرف منتقدان و طرفداران ادبیات در سراسر جهان.
این کتاب برای افرادی که به داستانهای عاطفی عمیق، تحلیلهای اجتماعی و نقدهای اجتماعی علاقهمند هستند، پیشنهاد میشود. عاشقان ادبیات کلاسیک، افرادی که تجربه جنگ و عواقب آن را درک کردهاند و حتی کسانی که به دنبال کشف پرسشهای فلسفی درباره زندگی و عشق هستند، میتوانند از این اثر شگفانگیز بهرهمند شوند. «خورشید همچنان میدمد» نهتنها یک رمان، بلکه یک سفر عمیق و تأملی در دل انسان و روابط انسانی است که بدون شک یکی از بزرگترین آثار دوران طلایی ادبیات قرن بیستم به شمار میرود.
من به آدمهای ساده و رک، بهخصوص وقتی که داستانهایشان عین هم باشد، اعتمادی ندارم و همواره حتی بدگمان بودم که رابرت کوهن قهرمان میانوزن مشتزنی بوده باشد. شاید اسبی دماغ او را له کرده یا مادرش از چیزی ترسیده بود. ممکن است وقتی تازهپا میگرفته، به جایی خورده. ولی آخرسر کسی را پیدا کردم که از زبان اسپایدر کلی صحت موضوع را تأیید کرد. اسپایدر کلی نهتنها کوهن را فراموش نکرده بود، اغلب جویا بود که چه اتفاقی برایش افتاده است. رابرت کوهن از طرف پدر متعلق به یکی از خانوادههای ثروتمند در نیویورک بود و از طرف مادر به خانوادهای اصیل و شریف تعلق داشت. در مدرسه نظامی خود را برای ادامه تحصیل در پرینستون آماده کرد و در یک تیم فوتبالبازی کرد و هیچکس نسبت به او تبعیض نژادی قائل نشد. حتی کاری به مذهب او نداشتند. همین بود که هیچ فرقی با دیگران نداشت، تا اینکه به پرینستون رفت. پسری بسیار نازنین و صمیمی و خجالتی بود و همین او را ناخوشایند جلوه میداد. در مشتزنی، این را در وجودش کشت و با وجدانی معذب و دماغ له شده از پرینستون خارج شد و با اولین دختری که در نظرش جذاب آمد، ازدواج کرد. پنج سال از ازدواجش گذشته و سه تا بچه آورده بود که پنجاههزار دلاری را که از پدرش به ارث مانده بود از دست داد. بیشترین سهم ارث به مادرش رسید و به دلیل مصیبتهایی که از زندگی با یک زن عیانی نصیبش شد، به شرایط ناخوشایندی دچار شد و درست وقتی که تصمیم گرفت زنش را ترک کند، زنش او را ترک کرد و به سراغ یک مینیاتوریست رفت. او ماهها همت کرده بود که زنش را ترک کند، اما نتوانسته بود. چون خیلی ناجوانمردانه بود که او را از خودش براند. این بار، رفتن زنش برای او اتفاق ناگهانی، اما مفیدی بود. از یکدیگر جدا شدند. رابرت کوهن به زندگی در کنار ساحل روی آورد. در کالیفرنیا با ادیبان نشستوبرخاست کرد و چون هنوز مقداری از آن پنجاههزار باقیمانده بود، در مدتزمان کوتاهی دست به انتشار یک نشریه هنری زد. این نشریه از کارملِ کالیفرنیا گرفته تا پراوینستونِ ماساچوست منتشر میشد. نام او در صفحه اصلی تنها سردبیری محسوب میشد که عضو هیئت مشاوره هم بود، و این موفقیت را مدیون پولش و آگاهی از علاقهاش به کار سردبیری بود. تا فهمید که هزینه مجله خیلی بالا رفته است و او مجبور است دست از انتشار آن بردارد، خیلی متأثر شد. ولی آن موقع، نگران چیزهای دیگری هم بود. خانمی همکارش بود که در صدد بود تا از طریق مجله به موفقیتهایی دست پیدا کند. زنی بود استوار و کوهن هرگز فرصتی نکرده بود تا از دست او خلاصی یابد، هر چند حتم داشت که او را دوست دارد. این زن تا فهمید که مجله انتشار نمییابد، از کوهن دلسرد شد. تصمیم گرفت تا از فرصت موجود استفاده کند و با اصرار از کوهن خواست تا به اروپا بروند. کوهن در آنجا میتوانست به نوشتن ادامه بدهد.
نویسندهٔ کتاب برندهٔ جایزهٔ نوبل ادبیات سال 1954، جزو فهرست برترین رمانهای انگلیسی گاردین، فیلمی با همین عنوان، بر اساس این کتاب و به کارگردانی هنری کینگ در سال 1957 ساخته شده است.
کلیه حقوق این سایت متعلق به کتابفروشی آنلاین «کتابخون» میباشد.
2020 © Copyright - almaatech.ir