به نام خدا

یه کتاب خوب میتونه زندگیت رو عوض کنه!

02191306290
ناموجود
این کالا فعلا موجود نیست اما می‌توانید زنگوله را بزنید تا به محض موجود شدن، به شما خبر دهیم.
موجود شد باخبرم کن

کتاب‌های مشابه







خاکستر گنجشکها









آیکون توضیحات کتاب

معرفی کتاب

ادیبانه و هنرمندانه به فاجعه انسانی است که در سال اخیر در غزه رقم می‌خورد. پس از حمله 7 اکتبر که مردم آزاده غزه برای رهایی از زندانی که رژیم جعلی اسرائیل برای آن‌ها ایجاد کرده به شکلی شهادت‌طلبانه و حسین‌وار به شهرک‌های صهیونیستی حمله کردند. 

درباره کتاب خاکستر گنجشک‌ها

خاکستر گنجشک‌ها اثر حامد عسکری است که در 44 داستان کوتاه با قلمی غرق اندوه و لطافت، راوی ماجرای ظلم و جنایت در غزه شده و قلب خواننده را به کوچه‌های غزه می‌برد. شاید بتوان گفت دنیای بشر امروزی، به قبل از 25 مهر 1402 و بعد از آن تقسیم می‌شود. روزی که آغاز یکی از بزرگ‌ترین جنایات تاریخ و نسل‌کشی مردم بی‌گناه توسط رژیم غاصب صهیونیستی بود.

از 17 اکتبر 2023 دیگر هیچ کودکی در غزه، رنگ آرامش را به خود ندید، مادران از آن به بعد، به‌جای تن گرم فرزند عزیزشان، جنازه‌های سرد و غرق خون آنها را در آغوش کشیدند. شدت این جنایات وحشیانه آن‌قدر زیاد بود که فطرت هر آزاده‌ای را بیدار کرد و مردم در سراسر جهان برای مقابله با این خوی وحشی اسرائیلی هر چه می‌توانستند کردند از راهپیمایی‌های بزرگ تا نخریدن کالای اسرائیلی. عرصه هنر نیز از این قافله جا نماند و کلمات متعددی در این زمینه نوشته‌شده. «خاکستر گنجشک‌ها» کتاب جدیدی از حامد عسکری است که در 44 داستان کوتاه با قلمی غرق اندوه و لطافت، راوی این ماجرای دردناک شده و قلب خواننده را به کوچه‌پس‌کوچه‌های غزه می‌برد. نویسنده در این کتاب با یک نگاه متفاوت داستان شهدای مظلوم بیمارستان المعمدانی غزه را روایت می‌کند. روایت این کتاب در چهل و چهار نامه از زبان افرادی است که در این بیمارستان آغوششان را برای منادی شهادت باز کرده‌اند.

در برشی از کتاب خاکستر گنجشک‌ها می‌خوانیم

جرعه آخر قهوه‌اش را گذاشت روی کاپوت ماشین. بعد روی زمین دراز کشید مشتی خاک برداشت و روی جلیقه‌اش مالید موهایش را پریشان کرد و نفسش را حبس که صدایش بریده‌بریده شود. تصویربردار داخل گوشی گفت: ارتباط برقرار شده روی خطی گزارشش را رفت حس موشک‌باران را به‌خوبی القا کرد و گفت حماس دارد شخم می‌زند اینجا را گفت در خبرها شنیده که نیروهای نظامی حماس چهل کودک اسرائیلی را سر بریده‌اند. گفت و گفت و جهان را باخبر کرد. گزارش زنده‌اش تمام شد بلند شد لباس‌هایش را تکاند و چشمش افتاد به کارت خبرنگاری‌اش یاد جشن فارغ‌التحصیلی‌اش افتاد یاد بیست و چند سالگی شادابش که اشک در چشم‌هایش حلقه‌زده بود و همان لحظه که اسمش را خواندند تا برود و مدرکش را بگیرد به خودش قول داد قلم و زبانش را در رسانه جز به حقانیت و انسانیت، برای چیزی خرج نکند. جرعه‌ای از قهوه‌اش نوشید قهوه‌اش انگار تلخ‌تر شده بود.

نظرات کاربران

کتاب‌های مشابه