به نام خدا

یه کتاب خوب میتونه زندگیت رو عوض کنه!

02166963155
ناموجود
این کالا فعلا موجود نیست اما می‌توانید زنگوله را بزنید تا به محض موجود شدن، به شما خبر دهیم.
موجود شد باخبرم کن

کتاب‌های مشابه







حجاب و آزادی روابط - نظام تربیتی و معرفتی 12









آیکون توضیحات کتاب

معرفی کتاب

کتاب حجاب به بررسی عمیق و جامع مسئله حجاب از منظر بینش‌های انسانی و دینی می‌پردازد. نویسنده در این اثر، حجاب را نه تنها به عنوان یک الزام اجتماعی، بلکه به عنوان یک مفهوم عمیق و مرتبط با شناخت و آگاهی متقابل زن و مرد معرفی می‌کند. او تأکید می‌کند که رعایت حجاب باید بر اساس عشق و درک عمیق از یکدیگر و ارزش‌های انسانی و دینی باشد و از این رو، حجاب به معنای صرف پوشش محدود نمی‌شود، بلکه به یک رویکرد جامع و انسانی تبدیل می‌گردد.

درباره کتاب حجاب و آزادی روابط

کتاب حجاب به خوانندگان این امکان را می‌دهد که با نگاهی نو به ابعاد مختلف حجاب بپردازند و درک بهتری از تأثیرات آن بر روابط انسانی و اجتماعی پیدا کنند. این اثر می‌تواند به عنوان یک راهنما برای کسانی که به دنبال فهم عمیق‌تری از این موضوع مهم هستند، مورد استفاده قرار گیرد.

خواندن کتاب حجاب و آزادی روابط را به چه کسانی توصیه می‌کنیم

این کتاب به افرادی که به دنبال درک عمیق‌تری از مفهوم حجاب و تأثیرات آن بر روابط انسانی هستند، به ویژه دانشجویان و پژوهشگران علوم دینی، فعالان اجتماعی و فرهنگی، و همچنین عموم مردم که به مسائل اجتماعی و فرهنگی علاقه‌مندند، پیشنهاد می‌شود.

در بخشی از کتاب حجاب و آزادی روابط می‌خوانیم

«این شناخت‌ها و این جهان‌بینی، زمینه‌ای است که عشق و عقیده‌ای به‌وجود می‌آورد و این عقیده زیربنا و ریشه‌ای است برای اجرای احکام. منهای دین، یعنی منهای «زیربناها و شناخت‌ها» و «عشق و ریشه»، چطور می‌توانیم قانون‌ها و احکامی را تحقق بخشیم که انسان را به ایثار و گذشت برساند؟ وقتی من می‌خواهم انسان را از خودش جدا کنم، باید نیروی قوی‌تری را در وجودش گذاشته باشم. وقتی می‌خواهم او را با بارهایی راه ببرم، باید موتور نیرومندی را در او کار گذاشته باشم؛ وگرنه راه رفتن نیست که غلطاندن است. هر عامل و محرکی، مادامی‌که در درون انسان و در دل انسان رخنه نکند و مادامی‌که در آن راه پیدا نکند، نمی‌تواند او را به حرکت وادار کند. می‌شود او را بغلطاند؛ می‌شود او را به زور بکشد؛ ولی نمی‌شود او را راه ببرد. حتی خدا، مادامی‌که در دل من راه پیدا نکند و عشقش در دلم ننشیند، نمی‌تواند محرک من باشد. اکراه و غلطاندن ثمر و نتیجه‌ای ندارد. محرک‌ها مادامی‌که در دل انسان نیامده باشند، شناختشان و سپس عشقشان در دل، جا نگرفته باشد، فقط انسان را می‌غلطانند و به جبر می‌کشند؛ یعنی انسانیت و آزادی او را از او سلب می‌کنند؛ در صورتی که "لا اِکراهَ فِی الدِّینِ"؛ «در دین اکراهی نیست». مادامی‌که این شناخت‌ها و این عقیده‌ها نباشند، عمل و حرکتی نیست. "قَدْ تَبَینَ الرُّشْدُ مِنَ الْغَیِّ"؛ این شناخت‌ها تحقق پیدا کرده و آشکار شده است؛ آنچه که استعدادها را رشد می‌دهد و آنچه که استعدادها را می‌بلعد و گم می‌کند. دین به‌خاطر اینکه بتواند بار احکام سنگین و نظام‌های وسیع را تحمل کند، به ریشه‌هایی احتیاج دارد و به زمینه‌هایی. این زمینه از تفکر شروع می‌شود؛ تفکر در انسان و در جهان و در نقش انسان در جهان. این بینش و این تفکر و این جهان‌بینی، ما را به عقیده‌هایی می‌رساند و این عقیده‌هاست که می‌تواند نظام‌ها و احکام را به تحقق برساند. مادامی‌که این زمینه و این ریشه نباشد، احکام دوام ندارد؛ عادت و سنت خواهد بود و هیچ سنت و عادتی نمی‌تواند دوام بیاورد؛ ناچار گرفتار ضدسنت‌ها و عصیان‌ها و سرکشی‌ها می‌شود. در جامعه‌های آزاد، ضدسنت‌ها با آن دست و پنجه نرم می‌کنند و در جامعه‌های بسته، گروه‌های عاصی و سرکش در برابرش قد علم می‌کنند.»

نظرات کاربران

کتاب‌های مشابه