کتاب کوثر چشمه جاری به عنوان تفسیری از سورهی کوثر در مجموعهی تفاسیر تطهیر با جاری قرآن منتشر شده است. این اثر با تحقیق و ویرایشی تازه، مفهوم کوثر را به معنای کثرت در خیر معرفی میکند و بر این نکته تأکید دارد که انسان میتواند از امکانات اندک، بهرههای فراوانی به دست آورد. نویسنده با نگاهی نو به سورهی کوثر بر این باور است که ملاک کوثر بودن، برخوردها و موضعگیریهای مناسب در موقعیتهای مختلف است.
سورهی کوثر، که صد و هشتمین سوره و کوچکترین سورهی قرآن است، به پیامبر (ص) نعمت کوثر را بشارت میدهد و از او میخواهد که در برابر این نعمت بزرگ، نماز بخواند و قربانی کند. در این سوره، مصادیق کوثر شامل حوض کوثر، خیر فراوان، اسلام، نبوت، قرآن و نسل و ذریهی پیامبر (ص) معرفی شدهاند. به اعتقاد بسیاری از علمای شیعه، حضرت فاطمه (س) و فرزندانش نیز از مصادیق کوثر هستند. فضیلت تلاوت این سوره به گونهای است که خواندن آن در نمازهای روزانه، بشارت نوشیدن از حوض کوثر در روز قیامت را به همراه دارد.
دانشجویان و پژوهشگران علوم دینی که به دنبال درک عمیقتری از مفاهیم دینی و تفسیر سورههای قرآن هستند، میتوانند از تحلیلهای عمیق این کتاب بهرهمند شوند. این کتاب به فعالان اجتماعی و فرهنگی که در زمینههای اجتماعی و فرهنگی فعالیت میکنند و به دنبال شناخت بهتر از دین و تأثیرات آن بر جامعه هستند، علاقهمندان به مباحث فلسفی و دینی که به بررسی و تحلیل مفاهیم فلسفی و دینی علاقهمندند و میخواهند با ابعاد جدیدی از دین و مفهوم کوثر آشنا شوند، کسانی که به دنبال خودشناسی و آگاهی بیشتر هستند و میخواهند درک بهتری از خود و باورهایشان داشته باشند و به بررسی عمیقتری از دین و چالشهای آن بپردازند پیشنهاد میشود. این کتاب میتواند به خوانندگان کمک کند تا با ابعاد جدیدی از مفهوم کوثر و تأثیرات آن در زندگی فردی و اجتماعی آشنا شوند و درک عمیقتری از آموزههای دینی پیدا کنند.
«حضرت ابراهیم (ع) میفرماید: (وَ إذا مَرِضتُ فَهُوَ یَشفین). مریض شدن را به خود و شفا را به او نسبت داد، از جهت اینکه ذات ما عدم است و هر امر عدمی ناشی از خودمان خواهد بود. بلاها اموری است که از علت خیر نشئت میگیرد، چون در عالم دو منشأ خیر و شر نداریم؛ در حقیقت منشأ اینها یکی است؛ لذا در ادعیه «خالق خیر و شر» آمده است. در مورد شر، گفته میشود که امری است که بر اثر کمبود خیر پیدا میشود؛ بر اثر کمبود هستی و خیر، شر نمایش داده میشود. البته منظور عدم مطلق نیست بلکه عدم نسبی است، چون عدم مطلق اصلاً شر هم نیست، برای اینکه هیچچیز نیست؛ منظور عدم بالملکه یا همان عدم نسبی است. اگر داشتن کمالی در شأن چیزی باشد ولی در عمل فاقد آن باشد، معنای شر از اینجا انتزاع میشود. مثلاً داشتن چشم و بینایی در شأن انسان است؛ اگر شخص نابینا باشد، این نابینایی برای او شر، بهصورت عدم بالملکه، است. ولی در شأن سنگ نیست که چشم داشته باشد؛ نداشتن چشم برای او شر حساب نمیشود. این نواقص بهصورت عدم بالملکه بر یک امر وجودی تکیه دارد، لذا کلمهٔ «خلق» بر آن اطلاق میشود: خدا «خالِقُ الخَیرِ وَ الشَّر» است. شر عدم مطلق نیست، چون عدم مطلق خلقکردنی نیست؛ اصلاً چیزی نیست که خلق شود. ولی در عدم بالملکه، شر در سایهٔ هستی خودش را نشان میدهد. مثلاً وقتی که انسان میبیند، شأن انسان این بوده که چشم داشته باشد. ندارد؛ این نابینایی در سایهٔ این امر وجودی خودش را نشان میدهد. پس شرور مبدأ مستقل ندارد. ثنویه به این اشتباه مبتلا شدند که قائل به اهریمن و یزدان شدند. خیال کردند که خداوند وجودش خیر محض است، پس شرور از کجا پیدا شده؟ لابد منشأ و مبدائی هم برای شرور باید باشد، لذا قائل به اهریمن و یزدان و ثنویت شدند. البته این نوع نگاه در اذهان خیلیهایی هم که از ثنویه نیستند وجود دارد: شر را امری وجودی میدانند، لذا راه خلاص شدن از شرور و مظهر شرور را هم، که شیطان است، نمیدانند. خلاص شدنش این است که اولاً برای او وجودی قائل نباشند. در قرآن میفرماید: (إنَّهُ لَیسَ لَهُ سُلطانٌ عَلَی الَّذینَ آمَنوا وَ عَلَی رَبِّهِم یَتَوَکَّلونَ * إنَّما سُلطانُهُ عَلَی الَّذینَ یَتَوَلَّونَهُ وَ الَّذینَ هُم بِهِ مُشرِکون). او سلطهای برای کسانی که ایمان دارند و به ربّشان توکل میکنند ندارد. این است و جز این نیست که سلطهٔ شیطان بر کسانی است که خودشان شیطانصفت هستند و او را دوست دارند و همسنخ اویند؛ عدهٔ دگری هم هستند که شیطان را شریک خدا میگیرند. لازم نیست شریک خدا گرفتنِ شیطان مثل ثنویه باشد که شیطان را همعرض خدا بدانند؛ قائل به این باشند که خدا را عبادت میکنیم تا از خیراتش برخوردار بشویم، شیطان را هم عبادت میکنیم تا از شرش در امان باشیم. گرچه در نظر عموم مسلمانها اینطور نیست، بالاخره تتمهای در ذهنشان هست: خیال میکنند او هم قدرتی دارد؛ مخصوصاً وقتی که میشنوند با خدا مخالفت کرده است. خیال میکنند که این هم قدرتی است، در حالی که باید توجه داشته باشند در امر تشریعی با خدا مخالفت کرد؛ اصلاً در امر تکوینی، امکان مخالفت با خدا وجود ندارد. حدیثی در اصول کافی هست که اگر تکوین و تشریع از هم جدا نشود، انسان قاتی میکند.»
کلیه حقوق این سایت متعلق به کتابفروشی آنلاین «کتابخون» میباشد.
2020 © Copyright - almaatech.ir