به نام خدا

یه کتاب خوب میتونه زندگیت رو عوض کنه!

02191306290
10 ٪
۸۵٬۰۰۰
۷۵٬۷۰۰
تومان
افزودن به سبد خرید

کتاب‌های مشابه







داستان مرد تنها









آیکون توضیحات کتاب

معرفی کتاب

کتاب داستان مرد تنها نوشته مریم ابراهیمی، داستان زندگی پیرمردی تنها و چروکیده به نام خبیر را روایت می‌کند که متولی یک امامزاده است. این رمان با نثری روان و ساده، سرگذشت غریب خبیر را به تصویر می‌کشد و نشان می‌دهد که چگونه زندگی او با امتحان‌های الهی گره خورده است. داستان از زمان حال آغاز می‌شود و سپس به گذشته خبیر می‌پردازد، جایی که او شیفته‌ی شخصیتی به نام حاج آقا فخر تهرانی می‌شود و به خاطر این علاقه، مسیر زندگی‌اش تغییر می‌کند.

درباره کتاب داستان مرد تنها

خبیر، شخصیت اصلی داستان، پیرمردی است که در قبرستانی سر مزار بی‌بی‌اش دیده می‌شود. راوی داستان، خانمی است که به طور اتفاقی با خبیر آشنا می‌شود و کم‌کم با زندگی پر از فراز و نشیب او آشنا می‌شود. خبیر در جوانی شیفته‌ی حاج آقا فخر تهرانی (سید ذبیح‌الله قوامی) می‌شود، اما هرگز موفق به ملاقات با او نمی‌شود. با این حال، این علاقه او را به قم می‌کشاند و باعث می‌شود تا در امامزاده‌ای نزدیک محل دفن حاج آقا فخر، متولی شود.
داستان زندگی خبیر پر از راز و رمز است و نویسنده با مهارت، این رازها را به تدریج برای خواننده آشکار می‌کند. جلد کتاب نیز نمادی از زندگی خبیر است: انگشتری رها شده میان ماسه‌های روان که هم نشان‌دهنده‌ی بخشی از زندگی اوست و هم نمادی از گذر زمان و تغییرات زندگی.

خواندن کتاب داستان مرد تنها را به چه کسانی توصیه می‌کنیم

این کتاب برای علاقه‌مندان به داستان‌های تأثیرگذار، کسانی که به زندگی‌نامه‌های الهام‌بخش علاقه دارند و خوانندگانی که به دنبال داستان‌هایی با مفاهیم عمیق معنوی هستند، بسیار مناسب است. همچنین، برای کسانی که به داستان‌های کوتاه اما پرمحتوا علاقه‌مندند، این کتاب می‌تواند گزینه‌ای عالی باشد. اگر به دنبال کتابی هستید که شما را به تفکر درباره‌ی زندگی، امتحان‌های الهی و سرنوشت وادارد، داستان مرد تنها انتخاب مناسبی است.

در بخشی از کتاب داستان مرد تنها می‌خوانیم:

داستان زندگی مهدی هم مثل زندگی آقا فخر و خبیر برایم جذاب می‌شود. منتظر می‌مانم تا ادامه حرف‌هایش را بشنوم می‌گوید: «نمی‌دونم توی اون گفت و گوی کوتاه آقا شیخ مرتضی زاهد و آقا فخر چه سری بوده که آقا فخر رو از این رو به اون رو می‌کنه و میشه عاشق آقا مرتضی زاهد میره توی مسیر عرفان و کسب معرفت.» هر دو سکوت کرده‌ایم. خبیر کتاب دعایش را از جیبش در می‌آورد و دستش را می‌گذارد روی قبر من هم فاتحه می‌خوانم برای شمس تبریزی خبیر، برای آقا فخر، جوان متمول و درس خوانده‌ای که سال‌های دور او هم برای خودش یک شمس تبریزی داشته که در یک دیدار کوتاه دفتر زندگی‌اش را عوض می‌کند. به عشق فکر می‌کنم و به معشوق به جهانی که با آن همه زرق و برق و وسعت، در برابر قدرت عشق حقیر و ناتوان است؛ حتی واژه‌ها و جمله‌ها هم نمی‌توانند قدرت عشق را به تصویر بکشند. به قلبی فکر می‌کنم که اگر خانه عشق شود، قیامت هم که به پا شود. آخ نمی‌گوید. به آقا فخر فکر می‌کنم به اینکه چطور یک شبه ره صد ساله رفته.

نظرات کاربران

کتاب‌های مشابه